امیر محمد
۱,۵۴۹ پست
۲۶۲ دنبال‌کننده
۲۰,۹۰۰ امتیاز
مرد

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
ندارم از تو نشونی
چقد نامهربونی
خبر نداشتن از حال من بهانه تو ست
بهانه همه ظالمان شبیه هم است
برای تو که هرگز فراموشت نمی کنم
میان غربت و بی همصدایی
و آهنگ نوایی و نوایی
به روی گونه هایم با خط اشک
نوشتم کی میایی کی میایی

برای تو که مهرت همیشه در قلبمه

غمت بر دل زند شلّاق برگرد
در آتش کرده ام اطراق برگرد
تو که دامن پر از گل کرده بودی
خزان می بارد از ییلاق برگرد
ادوارد: میدونی فرق بین درد و رنج چیه؟
آنا: چه فرقی می کنه؟
ادوارد: وقتایی که باهات حرف می زنم و حواست پیشه یکی دیگه س، این میشه رنج.
آنا: خب درد چیه اونوقت؟

ادوارد: که با این حال بازم دوست دارم...
# اگر چه دیر بماندم امید برنگرفتم
مَضَی الزَّمانُ و قلبي یَقولُ إِنَّکَ آتٍ
هرچند زمان زیادی منتظر ماندم اما ناامید نشدم، زمان گذشت و قلبم می‌گوید تو حتما می‌آیی.
# من آدمی به جمالت نه دیدم و نه شنیدم
اگر گِلی به حقیقت عَجین آبِ حیاتی
بارها گفته ام و بار دگر می گویم
..................................
که پریچهره ی خود را ز جهان می جویم
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
لیمو
محتاجم
محتاج یک فنجان چای
که پهلویش تو باشی ….
بازنشر کرده است.
چه زیبا می شود با دل قرارم؛
لبِ دریا و چای دبش و یارم!
چه احساسِ خوشی دارم کنون من!
تمامم را به یارم می سِپارم!
و چای،
دغدغه‌ عاشقانه‌ خوبی ست
برای با تو نشستن،
بهانه‌ خوبی ست…
هر صبح،
خیال تو را ….
با چای سر می کشم….
این یک چای خیال پهلوست!!!!
رفتنت حادثه ای بود که با دیدن آن
تا همیشه دهن پنجره وا می ماند
بد شکسته ست دلم، این همه دلداری تو
آب دادن به گلی سوخته را می ماند
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
برای پریا
این عشق بی تو چون غزلی نیمه کاره است

رو کن به من که وقت شروعی دوباره است
حرفی بزن به لهجه ی باران که مدتی ست
این بغض کهنه منتظر یک اشاره است
چون ابر این کدورت بیهوده رفتنی ست
چیزی که ماندنی ست شبی پر ستاره است
در کار خیر شبهه نیاور، دو دل نباش
مثل کسی که منتظر استخاره است
از هر دری کنایه به تو می زنم ، مدام
اینروزها به روی لبم استعاره است

چون پیله ای که پر زده پروانه اش ببین

رفتی و سهمم از تو دلی پاره پاره است
بازنشر کرده است.
باید ﺍﻣﺸﺐ ﻟﺐ ﻣﻦ ﺑﺎ ﻟﺐ ﺗﻮ ﺟﻮﺭ ﺷﻮﺩ...
ﺗﺎ ﺧﺪﺍ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻓﮑﺮ ﺍﻓﺘﺪﻭ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺷﻮﺩ !!

ﺁﯾﻪ ﺍﯼ ﺗﺎﺯﻩ ﺑﯿﺎﺭﺩ ﮐﻪ ﻣﺠﻮﺯ ﺑﺪﻫﺪ...
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺳﻮﺭﻩ ﯼ ﺍﻭ ﺳﻮﺭﻩ ﯼ ﺍﻧﮕﻮﺭ ﺷﻮﺩ !!
گهی نالم
گهی گریم
گهی سوزم
گهی میرم

زمانه بی تو ام گر زنده دارد این چنین دارد