آذر
۹,۸۱۶ پست
۱۳,۶۱۲ امتیاز
زن، مجرد
۱۳۴۵/۰۵/۲۴
فوق ليسانس
دین اسلام
ايران، مازندران
زندگی با خانواده
سیگار نميکشم
کتاب و
ندارم

تصاویر اخیر

۷ سین دلت رو اونجوری
بچین که نه یه سال بلکه
یه عمر زیبا به پایان برسونی
سلامتی رو بذار در بالاترین نقطه دلت
که هیچ چیزی برتر از اون نیست
سعادت رو از خدا بخواه که اون
با لطف و کرمش به تو خواهد بخشید
سر بلندی رو توی دلت جای بده
که تو رو بزرگ خواهد کرد
ساده لبخند بزن
ساده هم زندگی کن
سکوت
سر زندگی
صلابت
رو هیچوقت فراموش نکن
گاهی باید سکوت کرد
و انتظار کشیدن زنده بود و زندگی کرد
سختی کشید و سنگ بود
ولی انسانیت رو یاد نبرد
مهر و محبت رو فراموش نکرد
بزرگ شدیم و فهمیدیم
که دوا آب میوه نبود
بزرگ شدیم و فهمیدیم که
پدر همیشه با دستای پر
به خونه بر نخواهد گشت
بزرگ شدیم و فهمیدیم که
اون طوی که مادر گفته بود
بزرگ شدیم و فهمیدیم که
چیزای ترسناک تر از تاریکی
هم وجود داره
بزرگ شدیم به اندازه ای که
فهمیدیم پشت هر خنده
مادر هزار گریه وجود داره
پشت هر قدرت پدر یه
بیماری وجود داره
بزرگ شدیم و فهمیدیم که مشکلات
ما دیگه در حد یه بازی کودکانه نیست
واسه عبور از خیابون کسی نیست
که دست ما رو بگیره
بزرگ تر که شدیم فهمیدیم که این
تنها ما نبودیم که بزرگ شدیم
بلکه همراه ما هم مادر و پدر
ما هم با ما بزرگ شدن
چیزی نمونده که برن و شاید هم رفته باشن
خیلی برگ شدیم تا فهمیدیم که دلیل
چین و چروک صورت مادر و پدر
نگرانی از آینده ما بودخیلی بزرگ تر شدیم
تا فهمیدیم سخت گیری مادر عشق بود
زن پیری از صدای خرو پف
هر شب مرد پیر شکایت داشت
پیرمرد هیچوقت قبول نمیکرد
که خرو پف میکنه
شبی پیر زن صدای خرو پف
اونو ضبط کرد که صبح
حرفش رو ثابت کنه
ولی صبح پیرمرد هرگز بیدار نشد
اون صدای ضبط شده لالایی
هر شب پیرزن شد
قدر لحظات هر چند سخت
کنار هم بودن رو بدونیم
مادر مثل مداد میمونه هر
لحظه تراشیده شدن و تموم
شدنش رو میبینی
ولی پدر مثل خودکاره شکل
ظاهریش تغییر نمیکنه
فقط یه دفعه میبینی دیگه
واسه تو نمی نویسه
تا هستن قدر اونا رو بدون
مادر خوده عید بود
اصلا خوده خوده بهار بود
از۴-۵ روز مونده به سال
جدید گندم و عدس رو
شسته بود و زیر پارچه
سفید توی بشقاب های
خوشگل می چید
گلدون های شمعدونی
رو رنگ میکرد تا نو نوار بشه
از یه ماه جلوتر هم خونه تکونی
شروع میشد اون هم چه تکونی
خونه نو میشد
بوی بهار میگرفت
بوی تازگی
بوی شکوفه
داشته های خودت رو
ببین و قدرش رو بدون
از نعمت های زندگیت لذت ببر
قدر شناسی و لذت بردن یه قابلیت هست
چه بسا اونچه که تو داری
اوج آرزو های دیگری باشه
۷ سین خاص واسه تویی
که خاص هستی
با نام خدا میچینم ۷ سین امسال رو
اول
سایه مادر و پدر روی سرت همیشه باشه
دوم
سلامتی جسم و روح و جونت
سوم
سر سبزی تو خونه ات
چهارم
سخاوت توی قلبت
پنجم
سرنوشت زیبا تو تقدیرت
ششم
سبد سنبل توی نگاهت
هفتم
سیل لبخند روی لبت
سال نو مبارک
خودت باش نه فتوکپی و رونوشت همدیگه
خودت رو از روی دست دیگران ننویس
باور کن چیزی که هستی بهترین
حالتی هست که میتونی باشی
یه سری سکوتشون دلنشین هست
یه سری پر حرفیشون
یه سری با چشم و موی سیاه زیبا هستن
یه سری با چشمان رنگی و موی بلوند
یه سری با شیطنت دل میبرن
یه سری با نجابت دل میبرن
جذابیت هر کسی منحصر به خودشه
باور کن رفتار و خصوصیات تقلید
شده و مصنوعی شخصیت تو رو
زیر سوال میبره تا میتونی خودت باش
۱۲ ماه گذشت
یه سری دلشون شکست
یه سری دل شکستند
خیلی ها عاشق شدن
خیلی ها هم تنها
خیلی ها از بین ما رفتند
خیلی ها بین ما اومدن
گریه کردیم
خندیدیم
زندگی بر خلاف آرزو های ما گذشت
آرزو میکنم بهار پیش رو
شروع روز هایی باشه
که تو همیشه آرزوش رو داشتی
بیایم ذهنمون رو پاک کرده و شستشو بدیم
دیگران رو ببخشیم
خودمون رو ببخشیم
بیشتر محبت کنیم
کمتر گله و شکایت کنیم
فراوون تر و بیشتر بخندیم
شاد باشیم و بدونیم که
افکار ما بسیار قدرتمند و اثر گذار هست
تاثیرات شگفت انگیزی از
خودش باقی میزاره
عشق راهی واسه کوک کردن
سیم های قلب هست
راهی واسه بدست آوردن
سیم های قلب به وضعیتی
درست که در اون موسیقی
میتونه بوجود بیاد
به همین دلیل هست که
من عشق رو مقدس میدونم
تا چند ساعت دیگه
اسفند تموم میشه
چه حال عجیبی هست
خیابون ها بو عید میدن
یادی کنیم از همه مسافرانی
در بین ما نیستن ولی
دعاهای اونا هنوز کار گشاست
یادشون همیشه با ماست
جای اونا همیشه بین ما خالیه
دلمون خیلی وقتها هوای اونا رو میکنه
ولی دیدن اونا میوفته به قیامت
شاخه گلی به زیبایی یه فاتحه
واسه همه مادران و پدران
همه رفتگان و عزیزان اسمونی
۷ سین دلت رو اونجوری بچین
که نه یه سال بلکه عمری رو
زیبا به پایان برسونی
سلامتی رو بذار در
بالاترین نقطه دلت که
هیچ چیزی برتر از اون نیست
سعادت رو از خدا بخواه
که اون با لطف و کرمش
به تو خواهد بخشید
سر بلندی رو در دلت جای بده
که دلت رو بزرگ خواهد کرد
ساده لبخند بزن و ساده زندگی کن
سکوت
سر زندگی
صلابت
رو فراموش نکن
گاهی باید سکوت کرد و انتظار کشید
سر زنده بود و زندگی کرد
سختی کشید و سنگ بود
ولی انسانیت رو از یاد نبر
مهر و محبت رو فراموش نکن
بی ثمر هر ساله در
فکر بهارانم ولی
چون بهار میرسد
با من خزانی میکند
طفل بودم دزدکی
پیر و علیلم ساختند
آنچه گردون میکند
با ما نهانی میکند
میرسد قرنی به پایان
و سپهر بایگان دفتر
دوران ما هم بایگانی میکند
شهریارا
گو دل از ما مهربانان مشکنید
ور نه قاضی در فضا
نا مهربانی میکند
زمانه پندی آزاد وار داد مرا
زمانه را چو نکو بنگری
همه پند است
به روز نیک کسان گفت
تا تو غم نخوری
بسا کسان که به
روز تو آرزومند است
در زمان قدیم همیشه
علاجی واسه هر دردی بود
مثل روغن چرخ خیاطی
واسه ناله های لولای در
مثل دوا گلی واسه زخم های
کودکانه سر زانو
مثل اغوش مادر
واسه باریدن همه بغض های جهان
چقدر دست های ما این
روز ها خالی هست