ɑzɑIIʁɑʜɑ

♡دوست من♡خالق مهربانی باش،خالقِ منش خوب،خالقِ ایثار،شهامت،گذشت.. بیشتر

ɑzɑIIʁɑʜɑ
۴۰ پست
۱۷۶ دنبال‌کننده
۵۶,۱۲۱ امتیاز
آروم و عادی

تصاویر اخیر

و ۱۴ کاربر دیگر بازنشر کرده‌اند.
تقدیم با احترام

🍁آمدنت مبارکمون🍁
هــلیــا

هم یادگاری بهت❤️
مشاهده ۴۲ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
ما دو شهریم
که برای رسیدن به هم
آسفالت شدیم ...!


علی_قهرمانی
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
و من
هر شب زیر لحاف گرم شعرهایت
به خواب میروم

بازنشر کرده است.
فراموش کردنِ کَسی مثل این است که شبی فراموش کنی چراغ حیاط پشتی را، خاموش کنى ...
چراغ، تمام روز بعد روشن می‌ماند، و نور خورشید مانع فهمیدنت می‌شود. اما تاریکیِ شب بعد، وا می‌داردت که به یاد آوری ...

• یهودا عمیخی
بازنشر کرده است.
.
مودیلیانی: نظرت چیه؟!
ژان: پس چشم هام کجان ؟!
مودیلیانی : وقتی با اعماق روحت آشنا بشم، چشمات رو نقاشی میکنم...!
بازنشر کرده است.
شاید آنچه را که خدا میخواهد
و خواست ما نیست
بهتر باشد ...

لحظه هاتون غرق در آرامش مهربونا

‎‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
بالای اسمان این شهر
خدایی هست که هر ناممکنی رو ممکن میکنه
شبتون بخیررفقا💚

‌ ‎‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌ ‌‌‌‌‌‌مرسی برای بودنای گرانبهاتون
بازنشر کرده است.
نگذار كسى كه تو را
از روى عمد
گم كرد،
تصادفى پيدايت كند!!!
مشاهده ۱۰ دیدگاه ارسالی ...
بازنشر کرده است.
خورشيد را مى شناسى؟
نه!
ماه را مى شناسى؟
نه!
تو كجا زندگى مى كنى؟
در ميان چشمانت؛
و در قلبت خانه دارم!
آن دو
به چه كارم مى آيند؟!!

بازنشر کرده است.
اگر زُلفَت به هر تاری, اسیر تازه ای دارد
مبارک باشد اما ,دلبری اندازه ای دارد
تغافل بُرد از حد، شوخ چشمِ من نميداند
جفا قدری , ستم حدی و, ناز اندازه ای دارد
محبت را لبِ خاموش و گویا, هر دو یکسان است
چو بلبل, آتشِ پروانه هم آوازه ای دارد
اگر سودایِ ليلی بر سَرَت افتاده, مجنون شو
که هر شهری به صحرای جنون, دروازه ای دارد
تبریزی
بازنشر کرده است.
ز نادرستی اهل زمان شکسته شدیم
ز بس‌که داد زدیم "آی دزد" خسته شدیم
ز عشق دست کشیدیم و بهر کشتن خویش
به پایمردی اغیار دسته دسته شدیم
خراب گشت وطن‌خواهی از من و تو بلی
میان میوهٔ شیرین زمخت هسته شدیم
سری به‌دست شمال و سری به‌دست جنوب
بسان رشته در این کشمکش گسسته شدیم
چو رشته‌ای که به جهد از میان گسسته شود
جدا شدیم ز خوبش، به غیر بسته شدیم
ز بی‌ حیاییِ اغیار و بی‌ وفایی یار
به جان دوست که یکباره دل‌شکسته شدیم
من و بهار به نیروی عشق ازین غرقاب
بساط خویش کشیدیم و فر خجسته شدیم ...
ملک‌الشعرا بهار
بازنشر کرده است.
چیزهایی که از دست داده‌ای
را به حساب نیاور!!
چون گذشته هرگز برنمی‌گردد
اما گاهی اوقات آینده
می‌تواند چیزهایی
که از دست داده‌ای را برگرداند
به آن فکر کن
بازنشر کرده است.
وقتی طرف مقابل به اشتباهش اعتراف می‌کنه،
هی نزنید تو سرش و اشتباهش رو چپ و راست به رخش نکشید.
چون دفعه‌ی بعد یاد میگیره دروغ بگه و کتمان کنه...!
بازنشر کرده است.
از آتش عشق هر که افروخته نیست
با او سر سوزنی دلم دوختــه نیست
گــــر سوخته دل نیی ز ما دور که ما
آتش به دلی زنیم کو سوخته نیست
امیر خسرو دهلوی
بازنشر کرده است.
وقتی انسان برای اولین بار "نارگیل" سفت را برداشت،
هرگز فکر نمی‌کرد میان قالب قهوه ای رنگ آن،
شیره ای خوش طعم و بو و جسمی سفید و پر خاصیت باشد.
برای "باز کردن اندیشه"، خود را باید "شکست".
عقاید و باورهای خود را، احساس خود را، باید شکست.
باید روزنه های "نو" را باز کرد تا از قالب کهن و بی منطق محیط گریخت...!
هیچ گاه مانند یک نارگیل بسته نمان...
""با ذهنی نو، جهانی نو بساز""...
چقدر زیبا می توان زندگی کرد وقتی می توان "معمار زندگی" خود بود...
همه چیز به خودت بستگی دارد.
خدا حتی در زندان هم با توست.
بازنشر کرده است.
دیدم از دور بر افروخته سیمای تو را
خواندم ازنرگس بیمار تو غمهای تو را
منکه هرگز نگشودم به کسی چشم نیاز
دارم امروز به جان تو تمنای تو را
بخدا میکشدم حسرت این غم که چو شمع
نکنم گرم چرا خلوت شبهای تو را
کمال_خجندی