از وقتی "شوخی"
اختراع شد....
دیگه هیچ حرفی
تو دل کسی نموند....
💎حکایت کسایی هس که دل اطرافیانشون رو با شوخی های بی جا میشکنند...
روباهی از شتری پرسید:
«عمق این رودخانه چه اندازه است؟»
شتر جواب داد: « تا زانو »
ولی وقتی روباه توی رودخانه پرید، آب از سرش هم گذشت و همین طور که دست و پا میزد به شتر گفت:
«تو که گفتی تا زانو! »
شتر جواب داد: « بله، تا زانوی من، نه زانوی تو »
هنگامی که از کسی مشورت میگیریم یا راهنمایی میخواهیم باید شرایط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگیریم . لزوما هر تجربهای که دیگران دارند برای ما مناسب نیست.
کاش میشد؛
آدمی، گاهی... فقط گاهی...
به اندازه نیاز بمیرد، بعد بلند شود!
خاک هایش را بتکاند
اگر دلش خواست برگردد به زندگی
دلش نخواست بخوابد تا ابد...🖤
خسرو شکیبایی
در زمانی که وفا؛
قصه ی برف به تابستان است،
و صداقت گل نایابی ست!
به چه کسی باید گفت:
با تو انسانم و خوشبخت ترین...🌹
مهدیاخوانثالث
کودکت اگر با صداقت زندگی کند، میآموزد حقیقت چیست!
کودکت اگر با انصاف زندگی کند، عدالت را میآموزد و به مردم بدی نمیکند!
کودکت اگر رفتار خوب تو با همسرت را ببیند احترام به یک زن را میآموزد!
کودکت اگر با انتقاد زندگی کند، سرزنش کردن را میآموزد!
کودکت اگر با خصومت زندگی کند، جنگیدن را میآموزد!
کودکت اگر با تمسخر زندگی کند، کمرویی را میآموزد...
کودکت اگر با ترس زندگی کند، نگران بودن را میآموزد!
کودکت اگر با پذیرش زندگی کند، عشق ورزیدن را میآموزد!
کودکت اگر با تایید زندگی کند، میآموزد که خودش را دوست بدارد!
از وقتی لاکچری شدیم
محبت هایمان ظاهری شدند و دسته گلهایمان مجازی!
برای تولدمان شهر را آذین می بندند و هزار و یک مدل غذا می چیندند
اما ته دلمان آنقدر می گیرد
که دلمان میخواهد میان آن شلوغی زار زار گریه کنیم
هرچه میکشیم از این محبت های الکی و ظاهریست!
در ظاهر هزار بار فدایمان رفتهاند اما در باطل مردنمان هم برایشان بیاهمیت است
در ظاهر پانصد بار ما را زیر تمام پستها با کلمات قصار تگ کردهاند
که بدانیم دوستمان دارند اما در باطل دریغ از یک ذره محبت!
در ظاهر به رویمان لبخند میزنند،
ولی در باطل بارها به خود گفتهاند از این شخص بیزارم
چه شد که کیلومترها فاصله افتاد، میان صورتها و قلبهایمان؟
محبت اگر واقعی باشد شیرینیاش چنان به دل مینشیند که قابل وصف نباشد
اگر واقعی باشد، اگر...
فاطمه اندربای
ما آدما اهل گُم کردنیم!
از بچگی عادت کردیم خواه و ناخواه یسری
چیزا رو گم کنیم؛ از مداد پاک کن بگیر تا آدمای
خوب زندگیمون رو...
اما گم کردن یه آدم هیچ وقت شبیه گم کردن
یه مداد پاک کن یا یه وسیله نیست که بشه
یه گوشه و کناری رو دنبالش بگردی.
آدما تو یکی از روزا تو دل تاریخ گم میشن؛
تو روزایی که ما حواسمون بهشون نیست
از دستشون میدیم تا وقتی که به خودمون
میایم و میبینیم دیگه نداریمشون، اونوقته
که فکر میکنیم گمشون کردیم.
ما آدما عادت داریم از دست دادنامون
رو به حساب گم کردنامون بذاریم.
.
عاشق باشید ولی معتاد نه...!
عادت نکنید که هر روز دوست داشتنتان را
برای هر که از راه رسید، مصرف کنید...
اینکه اگر آدم دیروزت رفت،
برای امروزت با اولین چراغ سبز،
آدم دیگری پیدا کنید و شروع کنید به تولید هورمون مصنوعیِ عشق،
اسمش عشق نیست...نه جانم!
تنوعطلبی و عادت به رابطههای رنگارنگ
اسمش عشق نیست...
اسمش بیخیالی هم نیست...
کمی به خودتان، احساستان، قلبتان، به ثانیههای زندگیتان،
که توی تنهایی فرصت دارد ببیند با خودش چند چند است،
مجال استراحت بدید!
دوستت دارم هایتان را پسانداز کنید برای اهلش،
مراقب باشید که معتادِ هر دوست داشتنی نباشید...!
نازیلا زارع
عشقی که فراموش شدنی نیست ،
تکرارش هم سخته ...
⠀
در کتاب ملت عشق گفته شده:
چه کردی با جهانم، که به دور از یاد تو
قلبم نمیلرزد، نمیکوبد، نمیخندد و نمیرقصد..
نسخه اصلی خودت باش...
همه تغییرات بزرگ زمانی شروع می شوند
که تصمیم میگیری مثل همه نباشی...
تو انسان باش !
با خدایت هر روز حرف بزن ؛
شکرگزارش باش با زبان خودت ...
خدا میفهمد حرفهایت را ؛
نترس خدا بد نیست ...!
حق کسی را نخور ، دلی را نشکن ،
غمگینی را شاد کن ،
مریض را مداوا کن ؛
تو به اندازهی توانت خوب باش و خوبی کن ...
خدا همینجاست ؛
در دل تو ، در افکارت
نه در دینت ، نه در مذهبت ، نه در نمازت ...
تا به حال سُر خوردن شبنم
از روی برگ را دیده ای؟
می رود و می رود و می رود...
در آخر می افتد
زندگی همین است
شبنمی روی برگ
آهسته آهسته سر می خورد
یک لحظه آنجا بود
لحظه دیگر رفته است
یک لحظه اینجاییم
و لحظه دیگر رفته ایم
و برای این لحظه کوتاه
چقدر هیاهو راه می اندازیم
چقدر خشونت
چقدر جاه طلبی
چقدر نفرت
چقدر نزاع و کشمکش ...
فقط برای این لحظهٔ کوچک
سخت نگیر....
"آدمها همدیگر را پیدا می کنند…
از فاصله های خیلی دور ...
از تهِ نسبت های نداشته…
انگار جایی نوشته بود
که این ها باید کنار هم باشند!!
می شوند همدم ،
می شوند دوست ،
مى شوند رفیق ،
اصلا می شوند جانِ شیرین..!!
درست می نشینند روی تاقچۀ دلِ هم...
حرفهایشان یک جورِ خوبی دلنشین است
دل برای خنده هاشان ضعف می رود؛
اصلا بودنشان شیرین است !!!!
وقتی هم که نیستند،
هی همدیگر را مرور می کنند
و مُدام گوش به زنگ آمدن هم هستند...!
خدا این آدمها را نگیرد از آدمها..."
زندگیتون پر از آدمهای خوب
اگر می خواهید یک نفر را بُکُشید
پیشنهاد می کنم اول به او محبت کنید...
خاطره بسازید... ساعت ها با او وقت بگذرانید... غافلگیرش کنید، به هر بهانه ای شادی اش را باعث شوید... برایش سنگ صبور باشید...
اینگونه زنده اش می کنید، و دقیقا زمانی که جز شما کسی را در زندگی اش ندارد رهایش کنید...
او را در بدترین شرایط زندگی اش
درست وقتی که به شما بیش از هر کس دیگری نیاز دارد...
تنها بگذارید!
ترجیحا این رفتنتان هم بدون دلیل باشد...
بی هیچ حرفی... بدون خداحافظی!
در آخرین مسیجتان هم برایش آرزوی خوشبختی کنید!
شک نکنید او خواهد مُرد... هر روز از نو...
هر روز از نو می میرد و تا عمر دارد آن آدم سابق نمی شود...
گفت آدما شبیه قطارن،
بی وفان...
وقتش که برسه بی رحمانه میرن، پشت سرشونم نگا نمیکنن!
اما میون همه ی این قطارا
بدترینشون اونایین که بهشون نرسیدی،
ولی هنوز بلیتشون توو دستاته...!!
و هیچی توو دنیا غم انگیزتر از
این نیست که بلیت قطاریو توو دستات داشته باشی
که میدونی دیگه هیچ وقت بهش نمیرسی....
ღمهدیارღ
واقعا همین طوره