دفتر خاطرات قفلدار مدل اسب تکشاخ
اینم از تبلیغات امروز
سبزی خوردکن مرجان مدل سیف اللهی
دشمنانی سرشار از کینه و نفرت
چیزی که این دشمنان نیاز دارند
بخشیدن دیگران است
باور کنید نعمت هایی که دیگری دارد
خداداد است
زیبایی ، تحصیلات ، ثروت رو
خداوند به انسانها عطا می کنه
بعد تلاش و کوشش در راه خدا
مثلا کسی که کمتر گناه می کنه
و زیباست
درس میخونه خوب
و تحصیلکرده است
به سختی کار می کند
و ثروتمند است
وقتی نتیجه کار رو می بینید زیبایی ، تحصیلات ، ثروت
باید تلاش و کوشش در پشت پرده رو هم در نظر بگیرید
سعی ناکرده در این راه به جایی نرسی
مزد اگر می طلبی طاعت استاد ببر
آناهیتا ضیائی ،
قاری قرآن
یادش بخیر ، نه سالگیم دبستان جشن تکلیف
بیشتر عمرم به یاد خداوند گذشت
الان قدر تنهایی و دوری از دشمنانم رو بیشتر می فهمم
خداوند همیشه خیر و صلاح ما رو میخواد
چه تقدیری بهتر از راهبه شدن به درگاه الهی ؟
میدونی خداجون
من هیچوقت اهل عوام فریبی و تزویر نبودم
بیشتر نظر و خواست تو برام مهم بود
وگرنه حرف مردم حساب کتاب نداره
دوست دارم به آدمهای خوب، خوبی کنم
حتی اگر همه آدم بدها باهام دشمن بشن
آدم وقتی کار خیر انجام میده بیشتر نیتش مهم هست
سعی میکنم نیتم همیشه قربتا الی الله باشه
برای نزدیک شدن بیشتر به خدا
خدای مهربون خیلی تنهام
تنهایی خیلی سخته مهربون
کمکم کن یه همصحبت خوب فهیم پیدا کنم
الهی آمین
از پرخوری، چاقی، کم تحرکی متنفرم
از صبح دیر بیدار شدن
و شب دیر به رختخواب رفتن متنفرم
از درس نخوندن و نمره نیاوردن متنفرم
از پارتی بازی و قانون شکنی متنفرم
از تنوع طلبی آقایون و از تنها ماندن متنفرم
خدایا ببخش
اعصابم بهم ریخته
عصبی که میشم نمی فهمم چی دارم میگم
و به نوعی انگار از کنترل خارج شده باشم
ببخش خدای مهربون
قول میدم دیگه تکرار نشه
شرمندتم
کتاب قدرت دعا رو که میخوندم
نوشته بود شک و تردید نقطه مقابل ایمان هست
انگار ایمان رشته ی اتصال به خداوند و قدرتش هست
معمولا آدمها وقتی کمک لازم دارند در شرایط سخت و بحرانی یاد خدا می افتند و ازش کمک میخوان
اما کمتر کسی هست که در خوشیها یاد خدا باشه
و بخاطر نعمت هایی که داره شکرگزار خداوند باشه
خدای بزرگ
گاهی از جنگیدن خسته میشم
با خودم فکر میکنم
نکنه حق با من نباشه
و این تردید قدرت جنگیدنم رو کم میکنه
فقط کتاب آسمانی بهم اطمینان میده
و مطمئنم میکنه به کمک تو
خدای مهربون
در اقلیت خوب موندن بودن
خیلی سخته
گاهی حس لغزش دارم
بخاطر همین سعی میکنم
از دشمنانم دوری کنم
میدونی خداجون
از جنگیدن بیحاصل خسته شدم
انگار آدم بدها هیچوقت قصد خوب شدن ندارن
و از دست من کاری براشون ساخته نیست
چون احتمال تاثیری نیست
انگار به مرده متحرک بین زندگان تبدیل شدم