(mehdi (craze poet
۶,۶۰۳ پست
۵۶ دنبال‌کننده
۶,۵۵۴ امتیاز
مرد، مجرد
۱۳۷۹/۰۶/۰۸
nurse's aide
دین اسلام
زندگی با خانواده
سربازی رفته ام
موسیقی شعر

تصاویر اخیر

♥️🍃

صدای تو پناه‍ من بود،در برابرتمام خستگی هام
♥️🍃

و خیال‌خام‌طُ
بادل‌من‌چ‌ِمےکند؟
خبرت‌هست‌اصلاً؟
سفر به آفریقا 🤣😆😄😃😁😅🤣😂🤣🤣
بازنشر کرده است.

در آسمانِ‌ آبیِ‌ چَشمانِ ‌تو‌
هَمچو پرنده‌ایِ ‌عاشق
بیقرارِ لحظه‌هایِ بارِش مُرواریدی
توام... 👀
بازنشر کرده است.

     پٰارادوُکسِ یَعنیِ ⸤بغلٰــ∝ــتِ⸣
     ‌جٰادهِ نَبود ولیِ مَن گُم شدَم . .🤍🕊💍  ‌ ‌‌
بازنشر کرده است.
‌ ‌   ‌
        ???????????????? ???????? ????????????
                   sᴡᴇᴇᴛᴇsᴛ ᴅɪsᴇᴀsᴇ
‌  ‌ ‌
  ‌ ‌‌ ‌ ‌ ‌
عِشق شیرین‌ترین بَلایِ جان است  💍💖
‌ ‌ ‌
بازنشر کرده است.
گرمایِ لب‌هایت، تویِ هوای سرد
هوس انگیزترین تضادِ دنیاعه🥰💋
بازنشر کرده است.
آن قَدَر شور از دلم صَرفِ نگاهت میکنم
تا تمام تلخی چشمان تو شیرین شود
آنچنان پر شور می‌رقصم که از تأثیر آن
موجِ موهایِ تو هم یک جور آهنگین شود
بازنشر کرده است.
هزار عاشق دیوانه در من است
که هرگز
به هیچ بند و فسونی
نمی‌کنند رهایت ❤️
بازنشر کرده است.
C᭄ᥫ᭡
⌈زِندِگی را
با لَمسِ دَستانَت ،
خیرِه شُدَن بِه چَشمانَت ،
وَ گوش دادَن بِه صِدایَت
شِناختَم
بازنشر کرده است.
اندر دل ما مها دل افروز تویی
یاران هستند لیک دلسوز تویی
شادند جهانیان به نوروز و به عید
عید من و نوروز من امروز تویی...!
بازنشر کرده است.
لبت مرا به غزل‌های نوجوانی برد
به عشق‌های زمينی آسمانی برد

کسی که آتش بی‌مهری‌اش مرا سوزاند
چه شد که باز دل از من به مهربانی برد؟

به زنده بودن من نام زندگی مگذار
که این غریب فقط رنج زندگانی برد

چه زود پیر شدیم و چه دیر فهمیدیم
که عشق هرچه ز ما برد ناگهانی برد
بازنشر کرده است.
من بی‌بهانه و هوسی عاشقت شدم
با هر تپیدن و نفسی عاشقت شدم
چتری شدی! همیشه به دنبال سایه‌ام
در سر نمانده یاد کسی عاشقت شدم
وقتی خدا رقم زده تصویر تازه‌ات
با یاد کهنه عکس کسی عاشقت شدم
درگیر با تو شد همه ذرات هستی‌ام
یک شهر شاهدند بسی عاشقت شدم
دیدم تو را که بال کشیدی به آسمان
از پشت میله قفسی عاشقت شدم
حالا من و خیال تو هر شب نشسته‌ایم
چشم انتظار تا برسی عاشقت شدم
بازنشر کرده است.
چون صید شدم چگونه پرم
چون مات توام دگر چه بازم
بازنشر کرده است.
چگونه از نگاهِ تو ، بدونِ آه بگذرم؟
مرا چگونه یافتی؟ من از تو مبتلاترم!

به هیچ‌کس نمی‌دهم حالِ خرابِ خویش را
ولی غمِ فراق را به جانِ خویش می‌خرم

قبول کن کنارِ تو ، به آسمان رسیده‌ام
که‌ هرچه سنگ می‌زنی زِ بامِ تو نمی‌پرم

اگرچه بی‌وفایی و جنون به انتخاب نیست
دلِ خرابِ خویش را، جای دگر نمی‌برم

به آب طعنه می‌زند زلالیِ نگاهِ تو
به دل مگیر گریه را، من از خودم مکدرم

چقدر واژه ساختم که‌ موجِ زلفِ دوست را
مگر به جبرِ قافیه به نظم دربیاورم