هر چند تنهایی را دوست ندارم
اما دوست دارم؛
در قلب تو تنها باشم
تنهای تنها
تو رفتی
اما دلم، همچنان به دوست داشتنت مشغول است…
بدون شرط
بدون حد و مرز
بدون محدودیت
هر وقت در فریب دادن کسی موفق شدی
به این فکر نباش که چقدر ساده و نادان است
به این فکر کن
که چقدر به تو اعتماد داشته
پس در حقیقت تو باخته ای
محبوب من!
چگونه است که شما
می توانید بی من زندگی کنید
اما من قادر نیستم
بی شما زندگی کنم؟
عاقبت یک روز
یک نفر می آید
و تمام آن هایی که رفته اند را،
از یادمان می برد…
آرزوهایم را در دل آهسته نجوا می کنم
مبادا کسی در گوشه ای، کناری بشنود
آرزوهایم را..
من آن ها را مدت هاست که در دل ساخته ام
و در سر پرورانده ام
حیف است آرزوهای دیرینه ام که آوار شود بر سرم
هیس …
آرزوهایت را فریاد نزن!
عشق اگر عشق باشد
پایش که برسد
جان هم باید در راهش داد
چه برسد غرور که
مفت هم نمی ارزد…!
سلام وقت بخیر خوبید دوستان عزیز
از وقتی که
آبیِ چشمانت را دیدهام
شناگرِ ماهری شدهام
از بس که
غرقِ چشمهایت شدم
ای قامتت بلندتر از قامت بادبانها
و فضای چشمانت
گستردهتر از فضای آزادی…
تو زیباتری از همهی کتابها که نوشته ام
از همهی کتابها که به نوشتن شان میاندیشم…
و از اشعاری که آمده اند…
و اشعاری که خواهند آمد…
قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟
از کجا وز که خبر آوردی؟
خوش خبر باشی، اما، اما
گرد بام و در من
بی ثمر میگردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
زیبا هوای حوصله ابری است
چشمی از عشق ببخشایام
تا رود آفتاب بشوید
دلتنگی مرا
زیبا
چشم تو شعر
چشم تو شاعر است
من دزد شعرهای چشم تو هستم..