✔ علـ بابا ـــی

نقش مزار من کنید این دو سخن که شهریار با غم عشق زاده شد با غم عشق دا.. بیشتر

✔ علـ بابا ـــی
۱,۷۸۴ پست
۴۵۸ دنبال‌کننده
۱۱,۲۶۲ امتیاز
مرد، متاهل
آروم و عادی
فوق ليسانس
دین اسلام
ايران، تهران

تصاویر اخیر

و ۱۰ کاربر دیگر بازنشر کرده‌اند.

آنکه مست آمد و
دستی به دل ما
زد و رفت ...
؛

درِ این خانه ،
ندانم به چه سودا
زد و رفت ...

/
ه.ا.سایه
( هوشنگ ابتهاج )
/


... !/

لینک

همنوای دل من بود به هنگام قفس
ناله ای در غم مرغان هم آوا زد و رفت
بازنشر کرده است.

مرا به خواب ِ عشقِ اوّلِ جوانی ام رجوع داده ای
به من بگو چگونه این جهان جوان شود
بگو چگونه رازِ عاشقان عیان شود؟

عطش برای دیدنِ تو سوخته زبانِ من
به من بگو عطش
چگونه بی زبان بیان شود؟

تو مهربانِ من ، بیا کنارِ پنجره
و پیش از آن که قدِ نیمه تیرسانِ من کمان شود
بهار را به من نشان بده

/
( رضا براهنی )
/



... !/

شکست دل صدا دارد، ندارد؟
محبت مومیا دارد، ندارد؟

بپرسید ای حریفان از مسیحا
که درد ما دوا دارد، ندارد؟

اللهی من ز دست و پا فتادم
ره عشق انتها دارد، ندارد؟

ز بازار نکورویان بپرسید
که جنس دل بها دارد، ندارد؟

/
( صوفی عشقری )
/



... !/

نماز عاشقان ای مفتیِ عشق
نفرمودی قضا دارد، ندارد؟

پیله ی تنهایی من
جهانِ‌ اندک من را
همین خیال تو می‌سازد
هر شب
بیا
اگر‌
مسیر جهانم را
از یاد نبرده ای

/
( علیرضا اسفندیاری )
/



... !/
بازنشر کرده است.

از چی می‌ترسی ؟
از جای پاهات رو برف ؟
می‌ترسی بفهمن کجا بودی و کجا میری ؟

نترس ، صبح که آفتاب بزنه
همه برف‌ها آب میشن
همه جای پاها پاک میشن

از جای پاهات رو دل ها بترس
گرمای آفتاب که چیزی نیست
گرمای جهنم هم
نمی‌تونه پاکشون کنه

/
( روزبه معین )
/



... !/

او شعر را دوست داشت
خیال پردازی
و سفر را
من او را دوست داشتم

او شب را دوست داشت
آوازِ جیرجیرک
و صدایِ بغضِ شمعدانی را
من او را دوست داشتم

او مویِ بافته دوست داشت
عطر قهوه
و سیگار را
من او را دوست داشتم

او باران را دوست داشت
پاییز را
و رنگین کمان را
من او را دوست داشتم

من‌
او را دوست داشتم
و او
شنیدنِ این جمله را

/
( حامد نیازی )
/



... !/
بازنشر کرده است.

همه ی وقت هایی را
که عشق نورزیده ام
از دست داده ام

همه ی جاده ها
همه ی دریاها ، جنگل ها
همه ی کوچه ها و کافه هایی را
که با تو ندیده ام
همه ی قطارهایی که ما را
به سفری در اعماق نبرده اند
همه ی شعرهایی که
برای تو نگفته ام
از کف رفته اند

انگار
همه ی لحظه هایی که
تو را ندیده ام
زندگی نکرده ام

/
( علی توسلی )
/



... !/
بازنشر کرده است.

کنار بیا
با دلی که حتی
فراموش کردنت را هم
این روزها
فراموش کرده است

/
( اعظم جعفری )
/



... !/

تو را به آرامشی
پس از طوفان می برم
تو را به آغوش بهاری
پس از زمستان می برم

من تو را به شروعی
تا بی نهایت
به خلوتی
بی اضطراب
به آرامشی
پس از انتظار
و به همیشگی ماندنی
بی دلهره می برم

تو اما ...
عاشقانه برگرد

/
( شیما سبحانی )
/



... !/

کاش در عصر پیامبران
عاشقت میشدم

یا موسی بود
تا با عصایش راهی
به دلت باز میکردم

یا عیسی بود
تا با دم مسیحایی
تو را به عشق زنده میکردم

یا محمد بود
تا کتاب عشقی نازل کند و
ایمان بیاوری به عشق

ولی حیف در این عصر آهن
نه من پیامبرم و معجزه ای دارم
نه دل تو نرم میشود
به سخنان عاشقانه ام

/
( وحید خانمحمدی )
/



... !/

تو از آن‌هایی هستی
که فکر به تو ، دیدن توست
و دیدن تو ، فکر تو

صدای من از کجای هوا می‌افتد
وقتی نگاه تو
فکر نگاه من باشد

/
( یدالله رویایی )
/



... !/

حواست
به ساعتِ روی دیوار هست ؟

این روزها
برای حرف‌های عاشقانه
زود هم که بجنبی
باز دیر می‌شود

/
( شیما سبحانی )
/



... !/

ای کاش تو می دانستی
چقدر لحظه ها کوتاهند و گذرا
خوشبختی ها چقدر اندکند و گریزان

ای کاش تو می دانستی
که چقدر دلتنگ توام

ای کاش تو می دانستی
در پشت این چهره چروک
در پشت این دستان لرزان
در پشت این گیسوان سفید
در پشت این لبان ترک خورده
در پشت این زمان های رفته
چه قلبی نهفته است
که تو را بی نهایت دوست می دارد

ای کاش تو می دانستی

/
( سرالله گالشی )
/



... !/

و مهربان باشید
با آن زنی که
مرا کشت

که این جنایت زیبا
همیشه
خواستنی بود

/
( رضا براهنی )
/



... !/

و من
به تازگی کشف کرده ام
روی این کره ی خاکی
موجوداتی زندگی میکنند
ناشناخته
به نام سخت جانان

همانهایی که
عاشقند و
امیدوار و
زنده

/
( هستی دارایی )
/



... !/

به دنیا آمدم
که عاشق شوم

به دنیا آمدی
تا که عاشق کنی

و این آفرینش به نفع تو شد

/
( شیما سبحانی )
/



... !/