✔ علـ بابا ـــی

نقش مزار من کنید این دو سخن که شهریار با غم عشق زاده شد با غم عشق دا.. بیشتر

✔ علـ بابا ـــی
۱,۷۸۴ پست
۴۵۸ دنبال‌کننده
۱۱,۲۶۲ امتیاز
مرد، متاهل
آروم و عادی
فوق ليسانس
دین اسلام
ايران، تهران

تصاویر اخیر

و ۱۰ کاربر دیگر بازنشر کرده‌اند.

آنکه مست آمد و
دستی به دل ما
زد و رفت ...
؛

درِ این خانه ،
ندانم به چه سودا
زد و رفت ...

/
ه.ا.سایه
( هوشنگ ابتهاج )
/


... !/

لینک

همنوای دل من بود به هنگام قفس
ناله ای در غم مرغان هم آوا زد و رفت

نگرانِ من نباش
مشغولِ فراموش کردنت هستم
دارم به دوست نداشتنت فکر می کنم

مرا به خودم بسپار
دلم را می تکانم از غبارِ خاطره ها
باز می کنم گره ی کورِ بغض ها را

دوباره از این کلافِ سر در گُم
یک "منِ" تازه می بافم
نگران من نباش

/
( مینا آقازاده )
/



... !/
بازنشر کرده است.

نمی خواستم ناراحتت کنم
اما انگار کردم
وقتی که آن همه تو را
خواب دیدم

نمیخواستم
اما ...

/
( افشین صالحی )
/



... !/
مشاهده ۷ دیدگاه ارسالی ...

من آفتاب مى خواهم
اندازه اى
که دلم روشن شود
اندازه اى
که اتاقم هر شب
روز شود

دست خالى برنگرد
چشم روشنىِ
این همه سال
کمى طلوع کن

/
( کامران رسول زاده )
/



... !/

می دانستم
نگاه فرشتگان
دریچه ای است
برای عبور، برای رفتن

نگاه تو نیز دری کوچک بود
آن قدر کوچک
که برای گذشتن از آن
خم شدم

آن شب نمی دانستم
چرا مجنون ها
همه گوژ پشتند
گوژپشت ها مجنون

/
( واهه آرمن )
/



... !/

بکُش ار کُشی به تیغم ، بزن ار زنی به تیرم
بکُن آنچه می‌توانی که من از تو ناگزیرم

نظر ار ز دوست پوشم، که برون رَوَد ز چشمم؟
به چه اقتدار گویم که برون شو از ضمیرم

ز جهان کناره کردم که تو در کنارم آیی
مگر ای جوان رهانی ز غمِ جهانِ پیرم

مگرم نظر بدوزی به خدنگ جور ورنه
همه تا حیات دارم نظر از تو برنگیرم

/
( قاآنی )
/



... !/

طلب از خدای کردم که بمیرم ار نیایی
تو نیامدی و ترسم که درین طلب بمیرم

عهدی بُد و دوری که مرا صبر و دلی بود
آن عهد به پای آمد و آن دور به سر شد

در حسرت روزی که شود وصل تو روزی
روزم همه تاریک بر امید مگر شد

بد بود مرا حال بر آن شکر نکردم
تا لاجرم آن حال که بد بود بتر شد

/
( خاقانی )
/



... !/

هان ای دل خاقانی، خرسند همی باش
بر هرچه خداوند قلم راند و قدَر شد...

شبیه تو را
هیچ شهری و خیابانی
به خود ندیده است

بیا و پشیمانم کن
از تماشای چهره هایی
که در ازدحام خیابان ها
اندکی شباهتی به تو داشته اند

/
( عباس صفاری )
/



... !/

در سه حالت است
که رؤیا
مجاز شمرده می‌شود

حالت دیوانگی
و حالت شعر
و حالت آشنا شدن
با زنی شگفت‌آور
همچون تو

و من خوشبختانه
از هر سه حالت
رنج می‌برم

/
( نزار قبانی )
/

گر من
به غمِ عشقِ تو
نسپارم دل

دل را چه کنم؟!
بهر چه می دارم دل؟!

/
( مولانای جان )
/



... !/

چون گره شد
به گلو لقمهٔ غم،
باده طلب

به حلالی خور
اگر
آب حرامی داری

/
( جناب صائب )
/



... !/

هزار رمز به هم گفته
جان من با عشق

در آن رموز نگنجیده
نظم حرف و کلام

/
( مولانای جان )
/



... !/

نمی‌گُنجد خیال دیگری
در سینه‌ی تنگم ...

نگینِ دل ندارد
جای نقشی غیرِ نام تو ...

/
( حزین لاهیجی )
/



... !/

عاشق نشدی زاهد،
دیوانه چه میدانی !

در شعله نرقصیدی،
پروانه چه می دانی !

/
( مولانای جان )
/



... !/

نوستالژی

~~~~~~~~~~

_ شیراز _

گردشگران خارجی
در تخت جمشید

بهار سال 1351

/



... !/
مشاهده ۶ دیدگاه ارسالی ...

در سخن گفتن
خطای جاهلان
پیدا شود

تیر کج
چون از کمان بیرون دَوَد
رسوا شود

/
( جناب صائب )
/



... !/