هميشه اين جمله را با خودت تكرار كن:
---> من مستحق آرامشم <---
در هر تپش قلبم حضور معبودیست که
بی منت برایم خدایی می کند….
بی منت می بخشد…
و بی منت عطا می کند…
ای همه هستی…
ای همه شکوه…
ای همه آرامش….
امواج متلاطم درونم را ساحلی نیست جز یادت….
و غوغای روح بی پناهم را پناهی نیست جز حضورت…
وجودم را با ذکر نامت آذین می بندم
و جانم را با یادت متبرک می کنم
و عاشقانه تمنایت می کنم….
.
مطمئن بودم که اگر کسی فقط و فقط
در لحظات حال زندگی کند
و با علاقمندی کامل به هر گُلی
که سر راهش است نگاه کند
و هر درخششی را
که بر روی هر لحظهی گذرا
میرقصد گرامی دارد
آنوقت است که زندگی
در برابرش خلع سلاح میشود.
آنچه در نظر انسان تله بهنظر میرسد. درواقع فقط حقه ی ذهن است. نورا برای شاد بودن به تاکستان یا غروب آفتاب کالیفرنیا نیاز نداشت. حتی خانهای بزرگ و خانوادهای فوقالعاده هم لازم نداشت. فقط نیاز داشت که بداند پتانسیل رسیدن به خیلی چیزها را دارد و چقدر هم که پتانسیل داشت. نمیدانست چرا قبلا متوجه اش نشده بود.
هرچه بیشتر میگریزم
به تو نزدیکتر میشوم
هرچه رو برمیگردانم
تو را بیشتر میبینم
جزیرهای هستم در آبهای شیدایی
از همه سو به تو محدودم،
هزار و یک آینه
تصویرت را میچرخانند
از تو آغاز میشوم
در تو پایان میگیرم