sarehh 

من، تو، پنجره، باران، عجب حادثه ی شاعرانه ای!

♪گاهی باید از یاد برد و رفت از یاد ♪

من و ببر به چیزی که قبل از دیدن تو بودم،

بعد ترکم کن ...

یه چیزایی هست که شاید هیچوقت نفهمین ...
مثلا اینکه چقدر یه نفر به عکساتون نگاه کرده !
چقدر خاطراتون مرور کرده !
یا اینکه چقدر دوستتون داره
🖤🖤
..

هوای بعضی چیزا هم از سر آدم بیرون رفتنی نیست که نیست ...
همیشه که نباید جنگید !
باهاش کنار بیا
باهاش دوست شو
چه درست چه غلط
چه خوب چه بد
بپذیر #حست رو

مثل یه مهمون ناخونده : ))

#دل را نگاهِ گرم #تو دیوانه میکند ...

ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه ما پنداشتیم
تا درخت دوستی بر کی دهد
حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفت و گو آیین درویشی نبود
ور نه با تو ماجراها داشتیم
شیوهٔ چشمت فریب جنگ داشت
ما غلط کردیم و صلح انگاشتیم
گلبن حسنت نه خود شد دلفروز
ما دم همت بر او بگماشتیم
نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد
جانب حرمت فرونگذاشتیم
گفت خود دادی به ما دل حافظا
ما محصل بر کسی نگماشتیم

در شکار معرفت با عشق پیمان بسته ایم
در میان عاشقان ما عاشق دل خسته ایم
در جواب بی وفایی، مهربانی کرده ایم
مهربانی را به رسم معرفت طی کرده ایم

سلامتیِ همه ی بی معرفتا

❤❤