پسرممم...غروررر دارم....
حالا حالاها که نمی شود از زیر زبانم حرفی کشید....
اما دم چشم هایم گرم
با آن دوستت دارم های عاشقانه اش....
دوست دارم که در قلبها باشم تا در ذهنها
چرا که ذهنها ممکن است فراموش کنند ولی قلبها هرگز....
«دوستت دارم» را
من دلاویزترین شعر جهان یافته ام
این گل سرخ من است
تو هم ای خوب من! این نکته به تکرار بگو
چه احساس خوبی پیدا می کنم .....
واسه دوستت دارم شنیدن های بی هوا....
عمرم گذشت و یک نفسم بیشتر نماند
خوش باش کز جفای تو، این نیز بگذرد
آیی و بگذری به من و باز ننگری
ای جان من فدای تو، این نیز بگذرد
نشسته ام تک و تنها، برابری که ندارم
سکوت من همه معناست به باوری که ندارم
صدای نم نم باران که می زند به خیابان
مرا به یاد تو می بُرد، به مادری که ندارم
آفتابی شدی ای عشق صفای قدمت
ولی از حادثه ای تلخ خبر می دهمت
خاطرت هست که بر خامی من خندیدی؟
خامم اما نه چنان باز که باور کنمت
مطرب نوا را ساز کن برگ و نوا آغاز کن
گو جان و دل پرواز کن ما را بت سنگی بس است
سنگین دلا سنگین دلا با ما مکن جور و جفا
ماخستگان نازک دلیم این شیشه راسنگی بس است
دو چیز انسان را نابود میکند
۱- مشغول بودن به گذشته
۲- مشغول شدن به دیگران
ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ منوط به ﺧﻮﺏ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻧﮑﻦ
و ﺑﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﺑﺪ ﺑﻮﺩﻥ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺗﻮﺟﯿﻪ ﻧﮑﻦ
ﻣﺎ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﻧﯿﺴﺘﯿﻢ، ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﻢ.
به دریا می زنم! شاید به سوی ساحلی دیگر
مگر آسان نماید مشکلم را مشکلی دیگر
به دنبال کسی جا مانده از پرواز می گردم
مگر بیدار سازد غافلی را، غافلی دیگر
مگر عشق چیست؟
جز لحظهای شجاعت
در کوچه ای خلوت
و هرم یک بوسه ناگهانی
عشق همین
چیزهای کوچکی است
که همه از آن میترسند
دلم تنگ میشود
گاهی برای
یک «دوستت دارم» ساده
دو «فنجان قهوه» داغ
سه «روز تعطیلی» در زمستان
چهار «خنده» بلند
و
پنج «انگشت» دوست داشتنی
گنجشکانی که رد تو را دیروز
درخت به درخت
و خیابان به خیابان
دنبال کردهاند
خدا میداند چه دیدهاند؟؟!!
که جیکشان دیگر در نمیآید..😊
دل همین است دیگر …
می نشیند برای خودش رویا میبافد .
آرزوهای بی جا می کند …
مثل آرزوی بوییدن عطر گس زنانه ات
مثل آرزوی بوسه های حریصانه و تکثیر شیرین یک گناه در آغوشت
مثل عاشقانه تسلیم شدن مقابل هوس هایت !
مثل …
میدانی ! ؟
باز هم آسمان و ریسمان بافته ام !
تمامی ماجرا همین است :
من جز عشق ورزیدن هیچ آرزویی ندارم !