Hengame
۸۸۴ پست
۷۵ دنبال‌کننده
۴۳,۲۹۷ امتیاز
زن
مهربون

تصاویر اخیر


پروردگارا

کاش ، به همان اندازه ای که از حرف مردم میترسیم

از تو می ترسیدیم ، که اگر اینگونه بود دنیای ما دنیای دیگری بود

و آخرت ما آخرت دیگری … کاش …
مشاهده ۶ دیدگاه ارسالی ...

دوستـی که

معنای اشک های
شما را میفهمد،

ارزشش خیلی بیشتر از

هزاران دوستی است که

فقط لبخندتان را می شناسند...  ‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌


خوشبختی دیگران،
از خوشبختی توکم نمیکند
وثروت آنان رزق تو را کم نمیکند
وصحت آنان هرگز سلامتی تو را نمیگیرد

پس مهربان باش
وآرزو کن برای دیگران
آنچه راکه آرزو میکنی برای!خودت

روز خوبی داشته باشین ‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌


همیشه تو آسمون از
یک ارتفاعی به بعد
دیگه هیچ ابری وجود نداره
پس هر وقت آسمون
دلت ابری شد
با ابرا نجنگ ،
فقط کمی اوج بگیر 

شبتون زیبا ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌


«أَلا بِذِكرِ اللَّهِ تَطمَئِنُّ القُلُوبُ»

استادی می فرمود :
این آیه معنایش این نیست
که با ذکر خدا دل آرام می گیرد 
این جمله یعنی خدا می گوید:
جوری ساخته ام تو را که 
جز با یاد من آرام نگیری...!!
تفاوت ظریفی است!
اگر بیقراری؛ 
اگر دلتنگی؛ 
اگر دلگیری؛
گیر کار آنجاست که هزار یاد، 
جز یاد او، در دلت جولان می‌دهد...

 ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌

مشکل ما از جایی شروع شد

که نگاه آدمها به هم

نگاه آدم به آدم نبود

نگاه آدم به فرصت بود


زندگی اونقدر عجیبه که
به خودت میای میبینی
آدمایی که پارسال این موقع
فکر میکردی بهترین آدمای زندگیتن
و قراره  تا ابد باشن ،
در بهترین حالت الان نه اهمیتی
برای هم دارید
نه از هم خبر دارید!

پس هر لحظه را بخند
از غم دوری کن
شادی رو مهمون دلت کن


وقتی
دو قلب برای یکدیگر بتپد
هیچ فاصله ای دور
و هیچ زمانی زیاد نیست
     " محکم ترین "
برهان عشق, " اعتماد " است


وقتی کسی در حق شما کار اشتباهی انجام می دهد، صدایی در درونتان می گوید: «انتقام بگیر، از او کینه به دل بگیر، دیگر هرگز با او صحبت نکن»

نتیجه چنین تفکراتی، به وجود آمدن احساس بد و سپس اتفاقات بد دیگر در زندگی تان می باشد و در نهایت زندگی تان تلخ می شود.

اما یک فرکانس ذهنی دیگر وجود دارد که می توانید به آن گوش کنید:

«خداوند انتقام گیرنده من است. او بدی ها را برای من به خوبی ها تبدیل می کند. خداوند آنچه را که قرار بود به من آسیب برساند، به نفع من خواهد کرد».

این همان صدای پیروزی است. باید دور ذهنتان حصار بکشید.


چه خوب میشد ..

افتخار آدما به این‌نباشه که
هیچکس حریف زبون من نمیشه
کاش به این افتخار می کردن که
هیچکس حریف شخصیت من نمیشه...

بازنشر کرده است.

قشنگه
در زمان حضرت موسے (ع) پسر مغروری بود که دختر ثروتمندی گرفتہ بود
عروس مخالف مادر شوهـر خود بود... پسر به اصرار عروس مجبور شد مادر پیر خود را بر ڪول گرفتہ بالای کوهـے  ببرد
تا مادر را گرگ بخورد...
مادر پیر خود را بالای ڪوہ رساند چشم در چشم مادر ڪرد و اشڪ چشم مادر را دید و سریع برگشت

به موسے (ع) ندا آمد برو در فلان ڪوہ مهـر مادر را نگاہ ڪن... مادر با چشمانی اشڪ ‌بار و دستانے لرزان
دست بہ دعا برداشت
و می‌گفت: خدایا...!
ای خالق هـستے...!
من عمر خود را کرده ام و برای مرگ حاضرم
فرزندم جوان است و تازه داماد تو را بہ بزرگی‌ات قسم می‌دهـم... پسرم را در مسیر برگشت بہ خانه اش از شر گرگ در امان دار ڪہ او تنهـاست...
ندا آمد: ای موسے(ع)...!
مهـر مادر را می‌بینے...؟
با این‌که جفا دیدہ ولے وفا می‌کند... بدان من نسبت به بندگانم از این پیر‌زن نسبت به پسرش مهـربان‌ترم...!!!

" انسانهايى كه نمی‌بخشند "
بار اشتباهات ديگران را روى شانه‌ی خود
 حمل می‌كنند و خوشبختى و انرژى كه 
بايد صرف ساختن زندگى خود كنند را 
به پاى كينه فدا می‌كنند.

 " انسانهايى كه نمی‌بخشند "
دچار تکرار افکار ناخوشایند ذهنى هستند
 و بدى ديگران را دوباره و چندباره مرور می‌كنند. اين افراد بيشتر مريض می‌شوند و
 احساس خوشبختى كمترى دارند. 

در مقابل، كسانى كه می‌بخشند سالم‌ترند زيرا اشتباهات ديگران را رها می‌كنند تا خود آزاد شوند. فراموش نكنيد بخشيدن كسى به معناى قبول كردن آن فرد در زندگى و اجازه‌ی تكرار اشتباهاتش نيست

بودا چه زیبا میگوید :

از دوست بی صداقت و بدجنس
باید بیش از جانوری وحشی
در هراس بود !!
چرا که یک حیوان وحشی
بدنت را زخمی می کند ؛
اما یک دوست بد‌ طینت ذهنت را ...!


"از کوزه همان برون تراود که در اوست"

روزی "لئو تولستوی" در خیابانی راه می‌رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد!

زن بی‌وقفه شروع به فحش دادن و بد و بیراه گفتن کرد!

بعد از مدتی که خوب فحش داد، تولستوی کلاهش را از سر برداشت و محترمانه معذرت‌خواهی کرد، و در پایان گفت: 
من لئو تولستوی هستم!

زن که بسیار شرمگین شده بود، عذرخواهی کرد و گفت: 
چرا خودتان را زودتر معرفی نکردید؟!

تولستوی در جواب گفت:
شما داشتید با توهین‌هایتان خودتان را معرفی می‌کردید و من هم صبر کردم تا توضیحات شما تمام شود و من هم خودم را معرفی کردم...!

( تولستوی یکی از مشهورترین نویسندگان جهان است که در زمان حیاتش هم محبوبیتی جهانی داشت، رمان‌های "جنگ و صلح "و " آنا کارنینا" از بهترین آثار اوست. متوفی 1910)


‍ جالبه, بخونید
"نسيه داده می‌شود حتی به شما!!"

يكی از فرزندان "شيخ رجبعلی خیاط" می‌گويد: 

روزی "مرحوم مرشد چلويی" معروف خدمت جناب شيخ رسيد و از "كسادی بازارش" گله كرد و گفت:
داداش! 
"اين چه وضعی است كه ما گرفتار آن شديم؟!"

دير زمانی وضع ما خيلی خوب بود روزی "سه چهار ديگ چلو" میفروختيم و مشتری‌ها فراوان بودند، اما يك‌باره "اوضاع زير و رو شده" مشتری‌ها يكی يكی پس رفتند، "كارها از سكه افتاده،" و اكنون روزی يك ديگ هم مصرف نمی‌شود...؟!

شيخ "تأملی كرد" و فرمود:
« تقصير خودت است كه مشتری‌ها را رد می‌كنی.!!»

مرشد گفت: من كسی را رد نكردم، حتی از بچه‌ها هم "پذيرايی میكنم" و نصف كباب به آنها می‌دهم.

شيخ فرمود:
« آن سيد چه كسی بود كه سه روز غذای نسيه خورده بود؛ بار آخر او را هل دادی و از در مغازه بيرون كردی؟!»

مرشد سراسيمه از نزد شيخ بيرون آمد و شتابان در پی آن سيد راه افتاد، او را يافت و از او "پوزش خواست،" و پس از آن تابلويی بر در مغازه‌اش نصب كرد و روی آن نوشت:

« نسيه داده می‌شود، حتی به شما، وجه دستی به اندازه وسعمان پرداخت می‌شود.!! »


"شاگردی" از "استادش" درباره ی "جلب رضایت خدا" و بهترین راه آن پرسید. 

استاد گفت: به "گورستان برو" و به مرده ها "توهین" کن!

"شاگرد دستور استاد را اجرا کرد و نزد او برگشت." 

استاد گفت: جواب دادند؟
شاگرد گفت : نه. 
استاد گفت: پس بار دیگر به آنجا برو و آن ها را "ستایش" کن! 

شاگرد "اطاعت کرد" و همان روز عصر نزد استاد برگشت.

استاد بار دیگر از او پرسید که آیا مرده ها "جواب دادند؟" 
شاگرد گفت : نه. 

استاد گفت: 
"برای جلب رضایت خدا، همین طور رفتار کن!" 

* نه به ستایش های مردم "توجه کن" و نه به تحقیر ها و تمسخر هایشان!
بدین صورت است که می توانی راه خودت را در پیش گیری...*