سکوت، تاریکی و تنهایی رو دوست دارم ولی دنیا زیادی صدا، نور و آدم داره.
تمام زندگیم جدال بین مغز و قلبم بود که با هیچکدومش به سرانجام نرسیدم.
خیلی وقتها خیلی دیر آدمهای اطرافت را میشناسی …
آونوقت تازه یاد میگیری به خیلی ها بگویی “لطفا جلوتر نیا”
کلمات قدرت آزار دادن شما را ندارند ،مگر آنکه گوینده کلمات برایتان" بسیار عزیز "باشد
اگه تنهایی رو که انتخابت کنید
دیگه بی توحهی های هیشکی اذییتت نمیکنه.
زخمات که خوب شد زخمیا رو بغل کن
اونوقته که واقعا میتونی بگی خوب شدی
بر سردرِ بازارچهٔ این زندگی نوشتند اینجا خبری نیست، اگر هم هست همش هیاهوست...
ساعت از نیمه گذشت و دلمون آروم نیس..
خدا رَحم کند،ب این همه بیحوصلگی
یه دوست داشتن و علاقه ایی هس ک از دوره و در سکوت
دوس دارم نزدیک آدم هایی باشم که مثل
نور خورشید حس خوب می دهند…
برای چراغهای همسایه هم نور آرزو کن، بی شک حوالی ات روشن خواهد شد...
به روی ما به شرط بنــــــــدگی در می گشاید عشق ... عجب داروغه ای باج ســـــــــــر دروازه می گیـــــــــــــرد
من نه عاشقم و نه دلداده به گیسوی بلند و نه آلوده به افکار پلید فقط به دنبال نگاهی هسم که بتونه مرا از پس دیوانگی ام بفهمه..
منم امشب برای اونایی ک خواستن اما نرسیدن دعا میکنم...
حرفایی هست ک نمیتونی بهش بگی ..ازون حرفایی كه میاد تو گلو و . .همونجا گیر می كنه دیگه بالاتر نمیاد . . .