۱۹ پست
۲۴۵ دنبال‌کننده
۱۲,۶۵۳ امتیاز
زن

تصاویر اخیر

و ۱۳ کاربر دیگر بازنشر کرده‌اند.

امیدوارم التیام پیدا کنید
از سختی هایی که در موردش صحبت نمی کنید

دیدگاه غیرفعال شده است.
آدم بودن....
عبارت قشنگیه
چون فرقی بین زن و مرد نمیزاره
قلب و مغز آدما جنسیت نداره...

شعر من جز تو کسی را نسرود
دل من جز تو کسی را نستود

خیلے تند رفت ،
ڪودڪے هایم را مےگویم ؛
با آن سه‌چرخہ قراضہ .
ڪاش همیشہ پنچر مےماند .

آنچه بقای خود را حفظ می کند
نه قوی ترین نوع است و نه هوشمند ترین ,
بلکه آن نوعی است که بیش از بقیه
به تغییر پاسخ می دهد .
آزاد شدم
خوشحالم ننه
ایشالله آزادی قسمت همه🤪
دیدگاه غیرفعال شده است.
بشري كه حق اظهار عقيده و بيان انديشه خود را نداشته باشد، موجودي زنده به شمار نمي رود.
شارل دو مونتسكيو
شادی سبدی از عشق است که با آن می توان به روح دست پیدا کرد…
بدون شک یک قلب شاد، نتیجه ی قلبی است که از عشق برافروخته است.

مادر ترزا
زندگی شما وقتی زیبا و شیرین خواهد شد، که پندارتان، کردارتان و گفتارتان نیک باشد.
زرتشت
گر مُریدِ راهِ عشقی
فکرِ بدنامی مکن
شیخِ صَنعان خرقه
رهنِ خانهٔ خمّار داشت.
دیدگاه غیرفعال شده است.
چون عمر به سر رسد، چه بغداد چه بلخ
پیمانه چو پر شود، چه شیرین و چه تلخ
خوش باش که بعد از من و تو ماه بسی
از سَلْخ به غُرّه آید، از غُرّه به سَلْخ!
دیدگاه غیرفعال شده است.

اندکی غم داشت چشمان تو، حالا بیشتر
زندگی با عشق اینطور است: پرتشویش‌تر

دیدگاه غیرفعال شده است.
حیران شدم در کارِ تو، درمانده از رفتارِ تو
هم می گشایی پای را، هم قفل و بستم می‌کنی
دیدگاه غیرفعال شده است.

شاید نمیدانی ولی
از خود
خلاصم
کرده‌ای...

بازنشر کرده است.
سعی نکن متفاوت باشی
"فقط"
خوب بآش
خوب بودن به اندازه کآفی، متفاوت است
دیدگاه غیرفعال شده است.
و ۱ کاربر دیگر بازنشر کرده‌اند.
دست های آدم می تواند در دو سمتِ نا برابر جا بیفتد..
مثلا دستی می تواند همزمان با اشاره به پیش خدمت، قهوه ی فرانسه اش را تجدید کند،
و با دست دیگر همزمان بر روی عکس های سوریه، اظهار ندامت کند.
من هم می توانم همین باشم.
کمی افسوس در دهانم بِپاشم، و همزمان با صدای رگبارِ خاور میانه ای،
درست روی موسیقی کافه، سالسا برقصم.
می توانم شب/ لای پای های خدا/ در اتاقم/ با نور کم،
آخرین رمانِ رسیده از پاریس را باز کنم و کلمبیا را لای انشگتانم دود کنم،
و پس از کمی خواندن / آنگاه که در حالت عمودی،
دارم خستگی هایم را در مَوال خالی می کنم،
به موشکی فکر کنم که دارد از بابانوئل پیشی می گیرد.
مهم تانک ها نیستند.
مهم منم که نگاه می کنم به قسمتی از جهان/ که دارند عروس می شوند،
زیرِ پارچه های سفید و کابینِ کفن..
نه کیفیتِ قهوه ها پایین آمده نه سوراخِ مَوال تنگ تر شده.
فقط من/ کنار کتابم/ بی آنکه یادم باشد گرامافون را خاموش کنم،
در اثباتِ عدالتِ جهان/ تمامِ شب را بدونِ پرش می خوابم.
و گلوله ای که تکلیفِ آخرین خواب مشترک با خدا را مشخص می کند،
تا شاید خیال کودکان را از تقسیم ناعادلانه این دنیا راحت تر بخوابانند
  • َArastu Pouyan

    مهم منم که نگاه می کنم به قسمتی از جهان

  • مهم منم که نگاه می کنم به قسمتی از جهان
    فقط من/ کنار کتابم/ بی آنکه یادم باشد گرامافون را خاموش کنم

دیدگاه غیرفعال شده است.