داداش بردیا

دل مرنجان كه زِ هر دل به خدا راهي هست! هر كه را هيچ به كف نيست .. بیشتر

داداش بردیا
۲,۵۰۶ پست
۵۵ دنبال‌کننده
۱۹,۳۲۱ امتیاز
مرد، متاهل
۱۳۶۳/۰۲/۱۸
آروم و عادی
دین اسلام
ايران، تهران، جزو اموات
زندگی با خانواده
سربازی رفته ام
سیگار نميکشم
گرایش سیاسی ندارم
A12

تصاویر اخیر

بازنشر کرده است.
برایت دعا می‌کنم
هر آنجا که در زندگی‌ات
تیرگی است نور قرار گیرد
هر آنجا که اضطراب است
آرامش قرار گیرد
هر آنجا که درد است
شفا قرار گیرد
و هر آنجا که غم است
شادی قرار گیرد

روزهای پایانی سال‌تون سبز و قشنگ
سلام رفقا، حالتون چطوره؟ مارو نمی بینید خوب و خوش سلامتین؟ امیدوارم اتفاقات خوبی
در انتظار شما
و کل ملت عزیز و دوست‌داشتنیمون باشه، الهی، هیچکس غم تو دلش نباشه اگر باشه بنی
آدم نباشه... الهی هیچکس فقیر و درد مند و غمگین ونیازمند نباشه به امید اونروز..
در ضمن دوستان از امروز برادر عزیزم مانی به جمع مدیران گروه پیوستند، امیدوارم بچه ها
گروه رو مثل گذشته در نبود بنده فعال نگهدارند با تقدیم احترام داداش بردیا.
مشاهده ۱۸ دیدگاه ارسالی ...
بوی بهشت می‌دهد، دست و دعای مادرم...
سجده پس‌از خدا برم بر کف پای مادرم...
روزت مبارک مادر!
تقدیم به همه ی مادران علی الخصوص آنانی که رخ در نقاب خاک نهادند و مادرانی که سال قبل
بودند و الان دیگه نیستند، جایشان سبز و رحمت واسعه خداوندی شامل حالشان باد!
  • #آقا_امیر

    سلام داداش
    ایمیل رو فقط خود کاربر میتونه تایید کنه
    برای ورود هم اصلا ربطی به ایمیل نداره
    نام کاربری رو میزنی
    بردیا2020
    و پسوردت
    بازم اگه نتونستی و اگه مقدور هست تلفنی راهنماییت کنم

داستان کوتاه
/

"یعقوب لیث صفاری" شبی هر چه کرد؛ خوابش نبرد.

"غلامان" را گفت: حتما به کسی "ظلم" شده؛ او را بیابید.

پس از کمی جست و جو؛ غلامان باز گشتند و گفتند:
"سلطان به سلامت باشد، دادخواهی نیافتیم."

اما "سلطان" را دوباره خواب نیامد.
پس خود برخواست و با "جامه مبدل،" از قصر بیرون شد.
در "پشت قصر" خود؛ ناله ای شنید که میگفت:
خدایا یعقوب هم اینک به "خوشی" در قصر خویش نشسته و در نزدیک قصرش اینچنین "ستم" میشود.

سلطان گفت؛ چه میگویی؟!

"من یعقوبم"" و از پی تو آمده ام؛" بگو ماجرا چیست؟

آن مرد گفت: یکی از "خواص تو" که نامش را نمیدانم ؛ شبها به خانه من می آید و به زور، زن من را "مورد آزار" قرار میدهد!

سلطان گفت: "اکنون کجاست؟"
مرد گفت: شاید رفته باشد.

شاه گفت: هرگاه آمد، مرا خبر کن و آن مرد را به "نگهبان قصر" معرفی کرد و گفت:
"هر زمان این مرد، مرا خواست؛ به من برسانیدش "حتی اگر در نماز باشم.!"

شب بعد؛
باز همان "متجاوز" به خانه آن مرد بینوا رفت؛ مرد مظلوم به "سرای سلطان" شتافت.
یعقوب بخانه ی مردشتافت و دستور داد چراغها را خاموش کنند ودردم مرد را کشت.
ادامه در نظر..
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...
  • داداش بردیا

    سلطان در جواب گفت:
    آن شب که از ماجرای تو آگاه شدم؛ با خود اندیشیدم در "زمان سلطنت" من؛ کسی "جرأت این کار را ندارد" "مگر یکی از فرزندانم.!!"

    پس گفتم:
    " چراغ را خاموش کن تا محبت پدری؛ "مانع اجرای عدالت" نشود.

    چراغ که روشن شد؛ دیدم "بیگانه" است؛"پس سجده شکر گذاشتم."

    اما غذا خواستنم از این رو بود که از آن شب که از چنین ظلمی در سرزمین خود آگاه شدم؛
    * با پروردگار خود پیمان بستم لب به آب و غذا نزنم تا داد تو
    را از آن ستمگر بستانم. *

    ""اکنون از آن ساعت تا به حال چیزی نخورده ام.""

    گر به دولت برسی ؛ مست نگردی ؛ مردی
    گر به ذلت برسی ؛ پست نگردی ؛ مردی

    اهل عالم همه بازیچه دست هوسند
    گر تو بازیچه این دست نگردی ، مردی...!

منبری که ۸۰۰ هزار دلار طلا داخلش به کار رفته و از ایران به عراق رفته امروز افتتاح شد. خب نذرتان قبول. درست است که پولش در واقع از جیب ملت ایران رفته و باید فشار اقتصادی این جور بذل و بخشش ها را تحمل کنند ولی خب اقلا همون عربها حالتون رو گرفتند .
بیشتر بخوانید در نظر...
خدایا
در این شب عزیز زیباترین سرنوشت را
برای عزیزانی ڪه این
نوشته را می خوانند
مقدر بفرما

"امیـــن"

شبتون خوش
در پناه خدا❤️
چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی!؟
چرا بانوان مسلمان بامردان نامحرم دست نمیدهد؟ ؟؟؟
جواب:
ﯾﮏ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺍﺯ ﻋﺎﻟمی ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﺍﺳﻼﻡ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺯﻥ ﺑﺎ ﻣﺮﺩ ﻧﺎﻣﺤﺮﻡ ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ؟
ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ: ﺁﯾﺎ ﺗﻮ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﺍﻟﯿﺰﺍﺑﯿﺖ ﺩﺳﺖﺑﺪﻫﯽ؟
ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔﻔﺖ : ﺍﻟﺒﺘﻪ ﮐﻪ ﻧﻪ، ﻓﻘﻂ ﭼﻨﺪ ﻧﻔﺮ ﻣﺤﺪﻭﺩاند ﮐﻪ ﻣﯿﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﺩﺳﺖ ﺩﻫﻨﺪ.
ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ: ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺎ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻣﻠﮑﻪ ﻫﺎ ﺑﺎﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﻤﯿﺪﻫﻨﺪ.

ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﺳﻮﺍﻝ ﮐﺮﺩ : ﭼﺮﺍ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﺷﻤﺎ ﻣﻮ ﻫﺎ ﻭ ﺑﺪﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﯿﭙﻮﺷﺎﻧﻨﺪ، ﯾﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ؟
ﻫﻤﺎﻥ ﻋﺎﻟﻢ ﺗﺒﺴﻤﯽ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭ ﻋﺪﺩ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮔﺮﻓﺖ، ﯾﮑﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺩﻭﻣﯽ ﺭﺍ ﻫﻤﺎﻥ ﻃﻮﺭ ﺑﺴﺘﻪ ﺑﺎﻗﯽﮔﺬﺍﺷﺖ. ﺑﻌﺪﺍ ﻫﺮﺩﻭﯼ ﺁﻧﺮﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﺎﮎ ﺁﻟﻮﺩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺴﯽ ﮔﻔﺖ: ﺍﮔﺮ ﻣﻦ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﮐﺪﺍﻡ ﯾﮏ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯿﮑﻨﯽ؟
ﻣﺮﺩ ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ ﮔﻔﺖ: ﻫﻤﺎﻥ ﺷﮑﻼﺕ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭘﻮﺷﺶ ﺩﺍﺭﺩ.
ﻋﺎﻟﻢ ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺩﻟﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﻥ ﻫﺎﯼ ﻣﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﺭﻋﺎﯾﺖ مي كنند.

به افتخار بانوان محجبه،با شخصیت و متین که ملکه های سرزمین مان هستند
نشر صدقه جاریه است باذن الله.
شب جمعه است شادی روح اموات درگذشتگان این جمع ذوالحقوق بد وارث و بی وارث فاتحه و صلوات.
نسبت قد و وزن ایده آل به تفکیک در خانم ها و آقایان:

خانمها
قد: 150cm وزن: بين 50 تا 53.5 کیلو
قد: 152.5cm وزن: بين 51 تا 54.5 کیلو
قد: 155 cm وزن: بين 52 تا 55 کیلو
قد: 157.5cm وزن: بين 53 تا 57 کیلو
قد: 160 cm وزن: بين 55 تا 58 کیلو
قد: 162.5cm وزن: بين 57 تا 60 کیلو
قد: 165cm وزن: بين 58 تا 62 کیلو
قد: 167.5cm وزن: بين 60 تا 64 کیلو
قد: 170cm وزن: بين 62 تا 66 کیلو
قد: 172.5 cm وزن: بين 63 تا 66 کیلو
قد: 175 cm وزن: بين 65 تا 68 کیلو
قد: 177.5 cm وزن: بين 67 تا 70 کیلو
قد: 180 cm وزن: بين 69 تا 70 کیلو

آقايان
قد: 157cm وزن: بين 56 تا 60 کیلو
قد: 160cm وزن: بين 57 تا 61 کیلو
قد: 162.5cm وزن: بين 59 تا 62 کیلو
قد: 165cm وزن: بين 61 تا 65 کیلو
قد: 167.5cm وزن: بين 62 تا 67 کیلو
قد: 170 cm وزن: بين 64 تا 69 کیلو
قد: 172.5cm وزن: بين 66 تا 71 کیلو
قد: 175 cm وزن: بين 68 تا 73 کیلو
قد: 177.5cm وزن: بين 70 تا 75 کیلو
قد: 180cm وزن: بين 71 تا 77 کیلو
بقیه در نظر
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
همۀ جهان
بازتاب اعمال خودمان است،
پس
برای دیگران آرامش ایجاد کنید،
تا بازتاب آن
در زندگی شما جاری شود...
اونی که واقعا دوستت داشته باشه ؛
شاید اذیتت هم بکنه ؛
ولی هیچ وقت عذابت نمیده ؛
شاید چند روزی هم حالتو نپرسه ؛
ولی همه حواسش پیشه توئه ؛
شاید باهات قهر هم بکنه ؛
ولی هیچ وقت راحت ازت دل نمیکنه …
گویند: روزی ابلیس ملعون خواست با فرزندانش از جایی به جای دیگر نقل مکان کند، خیمه‌ای را دید، و گفت: اینجا را ترک نمی‌کنم تا آنکه بلایی بر سر آنان بیاورم.

به سوی خیمه رفت و دید گاوی به میخی بسته شده و زنی را دید که آن گاو را می‌دوشد، بدان سو رفت و میخ را تکان داد.

با تکان خوردن میخ، گاو ترسید و به هیجان درآمد و سطل شیر را بر زمین ریخت و پسر آن زن را که در کنار مادرش نشسته بود لگدمال کرد و او را کشت.

مادر بچه با دیدن این صحنه عصبانی شد و گاو را با ضربه چاقو از پای درآورد و او را کشت.

شوهر آن زن آمد و با دیدن فرزند کشته شده و گاو مرده، همسرش را زد و او را طلاق داد.

سپس خویشاوندان زن آمدند و آن مرد را زدند، و بعد از آن نزدیکان آن مرد آمدند و همه با هم درگیر شدند و جنگ و دعوای شدیدی به پا شد!!

فرزندان ابلیس با دیدن این ماجرا تعجب کردند و از پدر پرسیدند: ای وای، این چه کاری بود که کردی؟!

ابلیس گفت: کاری نکردم فقط میخ را تکان دادم.