Aylar motamedy
۲۸ دنبال‌کننده
۵,۱۱۹ امتیاز
زن، مجرد

تصاویر اخیر

موردی برای نمایش وجود ندارد.
بازنشر کرده است.
اینکه میخوام بمیرم ، اذیتم نمیکنه ...
ولی واقعا بعد فهمیدن اینکه کِی میمیرم ، یکمی منو شوک کرد...
گرچه عمر دست خداست ... شاید زودتر از موعد شایدم دیرتر ...
اما همیشه منی ک آرزوم مرگم بود ، هیچوقت فک‌نمیکردم این خبر اینقد تکونم بده و دلخسته و سردم کنه ...
راستش من خیلی امید داشتم ، امید بخدا امید ب روزای خوب امید به خوشبختی امید ب روزای خوب ...ولی هیچوقت فکرشو نمیکردم اینجو شه...

میدونی بیشتر از قبل هیچی برام معنایی نداره ...
فقط دوست داشتم حداقل آدم هایی ک دوستشون داشتم یه زمانی ، بمونم تو همون دوران ، با حال خوب ، با حاله خوشه بی خبری
با خنده های هرچند الکی اما از ته دل ...
بگذرونم
صبح پاشم قهوه مو بخورم کلاس کنکورمو برم تو امید اینکه یه روز دانشگاه مورد علاقمو قبول میشم ، توی راه موزیک مورد علاقمو گوش کنم ...
من همیشه فک میکردم راهی هست زندگیمو نجات بدم
من همیشه دلخوش بودم حتی گریه هام از خستگی زیاد بود
ولی الان حقیقتاً دلم برای خودم میسوزه ...خیلی مظلومانه ناامید گریه میکنم اشک میریزم😭💔💔💔
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
﮼‌بعدازتوفقط‌آه‌نصیبِ‌دلِ‌من‌شد...
بازنشر کرده است.
تو حیاط تنها نشسته بود ...
‌ ‌ ‌ ‌ ‌دیدم تنهاست
به یاد قدیما گفتم برم پیشش بشینم ...
‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ همیشه میومد خونه ما تو حیاط میخوابید ...
جاشو تو حیاط پهن میکردیم
ب یاد اون روزا نشستیم گپ زدیم ... یکم بخاطر شرایط الانم دلداریم داد ... گفت همیشه گره از مشکلات همه باز میشه...
گفتم گاهی زندگی گره نیست ...
یه وقتایی سطل رنگ سیاهو پاچیدن به دامن سرنوشتت ...
سرنوشت سیاهو نمیشه هیچکارش کرد ... مث باطلاق میمونه
بیشتر دسو پا بزنی بیشتر فرو رفتی
باید بشینی نابودی خودتو تماشا کنی...
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
+ میدونی آیلی من کِی بُردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟درست لحظه ای ک ناامیدترین آدمه زمین بودم و فک میکردم همچیو از دست دادم...میدونی من همیشه بُردم

_میدونی من کِی باختم ؟؟؟
+نه !!!!
_ درست لحظه ای که امیدوارترین آدم رو زمین بودم ک فک میکردم خدا همچیو درست میکنه ...
بخاطر همین همیشه باختم...

+الان چی ؟؟؟

_ الانم امیدوار ترین حالت ممکنم 🥲 (: ...‌
  • Aylar

    بیا امشبم خوشحالی کنیم بگیم بخندیم
    من فردا معلوم نیست قراره درد و زجرِ کدوم بدبختیمو بچشم 💔

دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
صدای هق هق خودم هنوز تو گوشمه ...اون لحظه که وقتی از مطب اومدم بیرون ،
از شدت ناراحتی وسط خیابون داد میکشیدم گریه میکردم تو سر خودم میزدم ...

چه میشه کرد ...
لااقل شکر میکنم یه سر ماجرا ، منم !
اتفاقی واسه خانوادم نیوفتاده ...
چه میشه کرد ، باید زندگی کرد دیگه
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
هر اتفاق تلخی ، هر اتفاق ناگواری
توی یه مدت کوتاهی تورو توی شوک قرار میده
شاید نتونی باور کنی ! باورش سخت باشه ...
بالاخره باورش میکنی ...
مث تمام اتفاقای تلخ دیگه که برات افتاد
  • Aylar

    کاش هیچوقت پیش دکتر نمیرفتم
    کاش هیچی نمیفهمیدم
    کاش توی یه وَهمِ یه خوشی فیک بودم

دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
شب مهتابی و قلبم پریشونه ♫
دل دیوونم امشب چه داغونه♫♫
گلای یاس توی باغچه هم با من♫
دارن شبنم میبارن دونه به دونه♫♫
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
امشب
آسمان هم
مث من ، بارانیست ...🍁
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
مادربزرگم سرطان که داشت
۵ ، ۶ سال پیش اوت ک کرد
دکترا گفتن وضعش وخیمه
اون نمُرد... ولی تا الان داره درد میکشع و زندگیع میکنه

خیلی دردا اینقدی نیستن که مارو از پا دربیارن ...
ولی اینقد کوچیک نیستن ک بتونیم بدون درد وحشتناک روحی و جسمی زندگی کنیم
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
خیلی چیزا رو ، فک میکردم ب خوبی خوشی تموم شه
ولی نشد ...
مثلا دبستان بودم یه رفیق پیدا کردم
فک میکردم تا آخرین روز زندگی مون باهمیم
ولی نشد ...
مثلا وقتی ۱۳و۱۴ ساله بودم وقتی استعداد خودمو توی طراحی و نقاشی و خیاطی دیدم
فک میکردم پدرمادرم خوشحال میشن حمایت میکنن
ولی نشد...
مثلا وقتی کنکور میدادم فک میکردم قبول میشم دانشگاه میرم
ولی نشد...
فک میکردم بیشتر تلاش کنم، بیشتر پشت کنکور بمونم حتما موفق میشم
ولی نشد...
مثلا چندین سال پیش فک میکردم پسری ک باهاش آشنا شدم ، آدم خیانتکاری نیستو و تا ابد باهم میمونیم
ولی نشد...
یا مثلا فک میکردم ماشین از قرعه کشی برنده شم
ولی نشد...
یا مثلا صبح امروز که میرفتم دکتر ، فک میکردم دکتر میگه خانوم چیزیت نیست بیخودی شلوغش کردی ، برو!!! تو از منم سالم تری !!!
ولی نشد ...
دیدگاه غیرفعال شده است.
بازنشر کرده است.
این دنیا هنوز قشنگیای خودشو داره ...

صبح امروز یه خیّرِ نیکوکار
به سوپرمارکت محل رفتو
بعد از گرفتن دفتر حساب بدهی مردم

به سرعت ازونجا گریخت و فرار کرد
مشاهده ۷ دیدگاه ارسالی ...