اينجا
زمين است
عصرآدمهاي بي احساس
جايي كه طبيب مريضش رابه اندازهِ
پولش درمان میکند
آدمهايى که خُداخُدا میگویند ولى دلشان باخُدا نیست
مردمى که ميزان احترام را
بامدل ماشين تعيين ميکنند
عصر آدمهايي که نگاه هرزه شان
چادرکه هيچ کفن راهم میدرد
حاجی هایِ سرزمینِ من،
اسمِ "شَهوَتِ" خود را گذاشتند
"صیـغِه....
و "نامَحــرَم" را ساعتی
"مَحــرَم" کردند تا به نام "دیــن"
دلی از شَهوَتِ خود درآورند!
تنت را به کسی نسپار بانو...
به بهانه *عشق*لمست میکنند.به بهانه *ماندن* عريانت میکنند و در اخر به بهانه *فاحشگى *ترکت میکنند.
من به "فاحشگی" زنانی که هـــــر شب " تن " خود را. . .
به یکی میفروشند "اعتــقادی" ندارم. . .
میدانی "فاحشـــــــــه" کیست,؟,؟,؟
"فاحشــــه" "مــَـــــردیست" که عفت دختری را. . .
به "جرم" "سادگی" لکه دار میکند. . .
با عاشقانه های "دروغینش" "خــــــامش" میکند. . .
و کمی آن طرف تر به او تهمت هرزگي ميزند
سر سطر بنویس.......؟؟؟
جوانها در زندان ....!!
دختران حامله ،........!!
مادران دق مرگ ........!!
پدران سگ دو برای نان......!!
بنویس.........؟؟؟
بابا نای، نان دادن ندارد، بابا کار ندارد...!
بابا سهمی برای استخدام ندارد...!
بنویس .......؟؟؟
آن بچه سرطان دارد....!
هزینه هر آمپولش بیشتر از 1 میلیون تومان است،
خانه ی آنها پایین شهر است ،
اشک چشمهای مادرش مروارید دارد ،
بنویس......؟؟
تلاش ما بی ثمر است !
صاحب خانه بابا را جواب کرد...!
حاج رحیم برای چندمین بار به حج میرود ، اما...؟
بابای من پول قبض آب و برق را ندارد.!
بنویس......؟؟؟
نماز قضا دارد....... اما سفره ما غذا ندارد...!
بنویس......؟؟
اهل محل برای ساختن مسجد پول جمع میکنند اما ...،
سقف خانه ما چکه میکند....!
بنویس.......؟؟؟
پسر همسایه ما از گرسنگی "مرد" ...! اما در مجلس ختمش گوسفند سر بریدند..!
بنویس......؟؟؟
در سرزمین من همه..؟؟
یا سنگ میفروشند ...!
یا سنگ میزنند ....!
یا سنگ می اندازند ...!
یا سنگ دل اند ...!
بنویس.......؟؟
مادران داغ دارن !
پدران بیمار !
بنویس ......!!
پدر "60"ساله ام نگهبان ویلای اقازاده "20" ساله شده است ،