ما را
زخودت
دور نگه داشتی
تو چه پنداشتی
در خواب و خیالم
یکسره باز تو
می آیی
تو چه پنداشتی؟
کا اکبر
به چند جا
من. دلم. رفته
یکی انجا
به چشمات بود
دگر جایی
به نازت بود
و اخر
ز لبهایت
کا اکبر
می گویند:
بی تو
خوش نمی گذرد
راست می گویند!!
در کنار هر لحظه
مزه ای می خواهند
کا اکبر
هر از گاه
یادی ز ما
تصویری ز ما
از گوشیت جویا باش
کا اکبر
دور از رهایی
خویش
چشم بر اندازهای خودت
بیانداز
ایا می توان
چشم پوشی کرد؟
کا اکبر
در کلام عشق
هیچ جای ابهام نیست
انچه عیبش می کنیم
در وصف رفتار ماست
کا اکبر
منو از خودت
فراری نده
چشمه از کوه
که جدا شود
در زمین خشک
بی هدف رها شود!!!
کا اکبر
با تمام میل
به تو
دل بستم
تو نگفتی
که دلت
بی میل است
کا اکبر
باز به عید نزدیکیم
تو خودت
چه کردی
با خودت
نه از عید بهارت بود
خبری
نه از عید
پرهیز
تو چه کردی
با خودت؟
کا اکبر
خیره سری
گر تو کنی
خاطره
در شر
تو کنی
کا اکبر
به رنج دلم
بی توجه شدی
به ساز لبم
کم صدا شدی
هزار و یکی
شکوه کردن
بس است
گر توانی
نیم نکاهی
بس است
کا اکبر
نه داغم
به گفتار تو
نه باغم
ز افتاب تو
کا اکبر
ایول
که تویی
دلبر من
اما حیف
نشدم
دلبر تو
کا اکبر
داغ. دلم. را
تو یهو
تازه کردی
گنجشک دلم
تو بهار
ولو کردی
از ترس
نگات
تو دلم
ریخت بهم
تو نگفتی
سر شو
اشکنه پختی
واویلا
از این بهار شیراز
بوی بهارش
مست مستم کرد
کا اکبر
کلی برام
دروغ بگو
ولی نگو
دوست دارم
کلی برام
شعر بگو
فقط نگو
عاشقتم
کلی برام
دعا بکن
نگو
باهم پیر شیم
کا اکبر
اکبر کا
دیده را با اشک دل
باید شست
تا دیده شود انچه
دیده ندید
بانوي شرقي