روزگار عجیبیست
آدمها
وقتی میخواهند به تو نزدیک شوند
دروغ میگویند
وقتی میخواهند بروند راست میگویند
و هرگز به یاد نمی اورند
تمام بودنشان همان دروغ اولی بود
که به رویشان نیاوردی …
راه میروم
و شهر زیر پایم تمام میشود !
تو … هیج کجا نیستی …
کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت
سفری بی همراه گم شدن تا ته تنهایی محض
یار تنهایی من با من گفت :
هر کجا لرزیدی
از سفر ترسیدی
تو بگو، از ته دل
من خدا را دارم …
ﻭﻗﺘﯽ ﻋﺮﺽ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻧﯿﺴﺖ
ﻃﻮﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﮐﻢ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﺍﯾﻦ ﺭﻧﺪﺍﻧﻪ ﺗﺮﯾﻦ ﺩﻫﻦ ﮐﺠﯽ ب ﺳﺮﻧﻮﺷﺘﯽ ﺳﺖ ک ب ﺁﻥ ﻣﺤﮑﻮﻣﻢ
زندگی تلخ ترین…
خواب من است!
خسته ام خسته از این خواب بلند
زندگی دو چیز را یادم داد :
آرزوی مرگ
مرگ آرزو
یه لحــظــه هایــی تو زندگی هست که سر جمع دو دقیقه هم نبوده
اما یادش یه عــمـــر آدمو داغون می کنه…
خودکُشی کردن که کاری نداره. . .
اگه مـــَردی، زندگی کن…
زندگی ، ساعتی شنی ست
گاه لازم است زیر و رو شود !
راه رفتن را یاد گرفتیم
تا دویدن را بلد شویم
دویدن را یاد گرفتیم
تاراهی برای زودتر رسیدن بیابیم
دویدیم و دویدیم و دویدیم
بی آنکه بدانیم سهم ما از زندگی
فقط دویدن بود
نه رسیدن
چقدر عبرت در این عروسک هاست، و ما از عروسک کمتریم …
آن ها مرده بودند و زندگی می کردند، ما زندگی می کنیم و مرده ایم …
زندگی چون قفسی است ، قفسی تنگ ، پر از تنهایی
خدایا ته نشین شد آرزوهایم ، کمی هم بزن زندگی ام را
در هیاهوی زندگی دریافتم ؛
چه بسیار دویدن ها،که فقط پاهایم را از من گرفت
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها،که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم،کسی هست که اگر بخواهد “می شود”
و اگر نخواهد “نمی شود”
هوای بارونی مثل شرابه..
حالت خوب باشه…خوبتر میشی
حالت بد باشه….بدتر میشی
محمد
سلام تولدت مبارک
آرش ( گروه لاله های سرخ )
لینک