با دو تا چشمِ گردِ سیاه نگاهم می کنند

آدم ها

خیابان ها

دیوار ها

درخت ها

سیم ها

کلاغ ها

تمام هفته من با آنها حرف می‌‌زنم

شعر میخوانم

خاطره تعریف می‌کنم

و آنها با چشمانِ سیاهِ گردشان

در سکوت

نگاهم می کنند

جمعه که می شود

من گوشه‌ای می‌نشینم

آنها برایم حرف می‌‌زند

شعر می‌خوانند

خاطره تعریف می کنند

و من

با دو چشمِ گردِ سیاه

در سکوت

نگاهشان می‌کنم

.... کجایی تو ؟؟.

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.