من عاشق هنر بودم ...

ديروز به جبر پدر و مادرم
مهندس شدم ،
امروز به جبر چشم هايت
شاعر ...

هميشه مي گفت :
جبر یک روز به كارت می آید
روح معلم ریاضی ام شاد ...


پ.ن : شب گم شده بود لای به لای موهات اما دست هایت پر بود از ستاره باید می دانستم راه عشق از چشمانت می گذرد....

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.