و من چگونه
بی تو
نگیرد دلم ...
*****************************
یک شب هوای گریه
یک شب هوای فریاد
امشب دلم هوای تو را کرده است ...
پ.ن : و پنج شنبه می آید که یادمان بیاورد کسی بود که فکرش را نمی کردیم یک روز نباشد ...
به بهانه ۱۶ اردیبهشت ماه سالروز درگذشت «حسین منزوی» عزیز
جانا❤️
من تو را برای شعر برنمیگزینم
شعر، مرا برای تو برگزیده است
در هشیاری به سراغت نمیآیم
هر بار از سوزش انگشتانم در مییابم
باز، نام تو را، مینوشتهام
حسین منزوی
MANI
ما هردوان خاموش خاموشیم اما
چشمان ما را در خموشی گفت و گوهاست
حسین_منزوی
جانا❤️
⚜️⚜️⚜️⚜️
کسی از آن سوی ظلمت، مرا صدا میکرد
که باد بادک خورشید را، هوا میکرد
کسی- سبکتر از اندیشهای- که چون میرفت،
به جای گام زدن در هوا، شنا میکرد
به شکل کودکی من کسی که با یک برگ
به قدر یک چمن غرق گل، صفا میکرد
کسی که دفتر عمر مرا، به هم میریخت
و برگهای نشان خورده را جدا میکرد
□□
دلم به وسوسهاش رفته بود و تجربهام
در آستانهی تردید پا به پا میکرد:
مگر نه کودکیام، راهکوب پیری بود
که ز ابتدای سفر، مشق انتها میکرد؟
کسی نگفت نسیم از تبار توفان است
وگرنه غنچه کجا، مشت بسته، وا میکرد؟
بهار نیز که با خون گل وضو میساخت
هم از نخست به پاییز، اقتدا میکرد
#استاد_حسین_منزوی
MANI
بشناس مرا
حكايتى غمگينم...
حسین_منزوی
جانا❤️
يك بار ديگر من از تو، تكرار خواهم شد
اى دوسـت
وين شعر خورشيدى من، آغازى از يك
دوباره است
#استادحسین_منزوی
MANI
رنج،
رسوایی ،
جنون ،
بی خانمانی
داشتم
مرگ را کم داشت تنها ،
سفره ی رنگین من !
حسین_منزوی
جانا❤️
... و کلمه بود و جهان مسیر تکوین بود
و دوست داشتن آن کلمه ی نخستین بود
و عشق روشنی کائنات بود و هنوز
چراغ های کواکب ، تمام پایین بود
خدا ، امانت خود را به آدمی بخشید
که بار عشق برای فرشته سنگین بود
و زندگانی و مرگ آمدند و گفته نشد
کزین دو ، حادثه ی اوّلى ، کدامین بود
اگر نبود ، به جزپیش پا نمی دیدیم
همیشه عشق ، همان دیده ی جهان بین بود
به عشق ازغم و شادی کسی نمی گیرد
که هرچه کرد ، پسندیده و به آیین بود
اگر که عشق نمی بود ، داستان حیات
چگونه قابل توجیه و شرح و تبیین بود ؟
و آمدیم که عاشق شویم و در گذریم
که راز زندگی و مرگ آدمی ، این بود
#استادحسین_منزوی
جانا❤️
اینقد دامنه اشعارشون وسیع و عمیق و پرمعناست که حیرانم از این همه واژه...احسنت
MANI
بمان گناه قشنگم گناه کم دارم
برای دیدن چشمت نگاه کم دارم
جهان من شده جغرافیای آغوشت
برای فتح جهانم سپاه کم دارم
اگر چه برکه همیشه ز شعر لبریزست
برای شور غزل نور ماه کم دارم
تمامسهم مناز تو فقط!فقطدوریست
تو را به وسعت این آه ، آه کم دارم
برای رسم خطوط قشنگ چشمانت
سپید و آبی و سبز و سیاه کم دارم
بمان که بی در و پیکر به مرز عصیانم
شبیه کشور غم پادشاه کم دارم
جانا❤️
NoName
بمان گناه قشنگم گناه کم دارم
برای دیدن چشمت نگاه کم دارم
جهان من شده جغرافیای آغوشت
برای فتح جهانم سپاه کم دارم
اگر چه برکه همیشه ز شعر لبریزست
برای شور غزل نور ماه کم دارم
تمامسهم مناز تو فقط!فقطدوریست
تو را به وسعت این آه ، آه کم دارم
برای رسم خطوط قشنگ چشمانت
سپید و آبی و سبز و سیاه کم دارم
بمان که بی در و پیکر به مرز عصیانم
شبیه کشور غم پادشاه کم دارم
MANI
سپاس فراوان بانو ...
NoName
سپاس فراوان بانو ...
زنده باشین ، خواهش ...