در خاطرت بماند
کسی بود که بی دلیل بود
بی دلیل دوستت داشت
در خاطرت بماند
آغوشش بعد از خدا تو را فهمید
بوسه هایش عطرِ خوشِ عشق داشت
در خاطرت بماند
از خنده هایت می خندید
کلافگی هایت بی قرارش می کرد
گاهی میانِ بی حوصلگی هایت بنشین
یک چای بنوش
و فکر کن به کسی که
هرشب با خیالِ تو و خدا کنارش
چای می نوشید و از تو می گفت
در خاطرت بماند رَدِ دست هایت
تا همیشه ثبت می شود
با یک جمله ی کوتاه :
ماندنی نبود؛ اما بعد از او تنهایی هم آغوشِ من شد
در خاطرت بماند
با تو خط به خطِ عشق را خواند
فهمید
و عاشقتر شد

هرچیز را هم اگر نخواستی به خاطر بسپاری
یک چیز را بدان
و همین را تنها به خاطر بسپار
تو
برایِ
او
دنیایی دیگر بودی
دنیایی ممنوعه برایِ او
که با تو
باکی نداشت از ماندن در آن
تو
ماندنی نبودی
❤❤❤❤❤❤❤
خودتو با جمله‌ی دوسم داشت گول نزن

کسی چیزی رو دوس داشته باشه ول نمیکنه

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر