چراغ ها را خاموش کردم .
زنگ زدم و یک راست رفتم سر اصل مطلب و با صدای بلند گفتم دوستت دارم .
بعد قطع کردم و چراغ ها را روشن کردم.
چای دم کردم و به اینکه در تاریکی چقدر راحت می شود اعتراف کرد ، فکر کردم ...
چراغ ها را خاموش کن و به من زنگ بزن ...

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.