رفته بودیم واسه داداشم خواستگاری
دیدیم عروس نشسته خیلی ریلکس با شلوار لی و تیشرت
مامانم تو گوشم گفت خوبه والا نه شرمی نه حیایی نه
همینجوری داشت میگفت که عروس با چادر از آشپزخونه چایی
به دست اومد
!
هیچی دیگه فهمیدیم اون داداش عروس بوده




پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.