ما آدمها
گاهی برای پروازی که اسمش زندگیست
برج مراقبت هممیخواهیم
برج مراقبتی که هر وقت کم آوردیم ، هر وقت ترسیدیم
هر وقت گرفتار غبار و مه شدیم ، برویم سراغش .
برج مراقبت آدمها فرق میکند ، یکی مینشیند سر سجاده اش
یکی شماره مادرش را میگیرد ، یکی میرود سراغ رفیقش
برج مراقبتی میخواهیم که مسیر پرواز را بشناسد .
یکی که بداند چه وقت باید از زمین کند و رفت
چه وقت باید چسبید به باند فرودگاه نخورد
یکی که وقتی هوا طوفانی شد ، وقتی جریانهای پرفشار از راه رسید
یادمان بدهد چطور مسیرمان را عوض کنیم .
یکی که اصلا نگذارد کارمان به مسیرهای خطرناک برسد .
یکی که وقتی باید فرودگاه را به تاخیر بیندازیم
خبرمان کند .
یکی که بداند از روی کدام باند باید بلند شویم
روی کدام باند باید بنشینیم
یکی که آسمان را بشناسد ، پرواز را بشناسد ،
مارا بشناسد .
یکی که حواسش به ما باشد ...
یکی که نگذارد سقوط کنیم ..