کمترین کاری که چشمان تو با دل می کند
هرچه جادو بوده را یک باره باطل می کند
قدرتِ اعجازِ آن نازِ نگاه نافذت
در دل دیوانه ام تحصیلِ حاصل می کند
چشم تو پیغمبری با دین و آیینی بدیع
تا نگاهش می کنم لبخند نازل می کند
حس من این ست با چشم تو تنها زنده ام
این مرا گاه از خدایم نیز غافل می کند
آه ، می ترسم بگویم دوستت دارم ، ولی