اگر بودي
محكم به سينه مي چسباندمت و برگ و شاخه هايمان در هم تنيده ميشد
كبوتران شادي از لبهايم به لانه هاي تو پناه ميگرفت و از لانه هاي تو به فصل من و از فصل من به أبديت تو مهاجرت مي كردند
كاش بودي
تا ابرهايم را به هواي تو بلند ميكردم
تا بال به سمت من مي گشودي
و من باد ترانه ي دستهايت ميشدم
كاش جاده اي كه مي رفت
دوباره برگردد
من هنوز هم
تمام غذاهاي دونفره و لباسهامان
تمام پرسه و بوسه و آغوش و لبخندمان را در اين چمدان با خود به همه جا كشانده ام .

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.