این مدت که نمیومدما ..
یعنی ببین شونصدتا حرف ..
شونصدتاااا حرف تو مغز من تاب میخورد که بنویسم ..
ولی حال نداشتم
بعد توجیه برا اینکه چرا نمیام بنویسم هم پستش تو مغزم ساخته میشد بعد میگفتم ساکت شو حال ندارم ..
یعنیااا واقعا گنجینه های گرانبهایی از دستم رفت
یعنی رسما رگ و ریشه پوچی رو در خودم احساس میکردم
ولی ننوشتن حس خیلی بهتری داره از نوشتن
یعنی درواقع خوندن مدتها بعد این حرفا که مینویسم برام خیلی ارزشمنده وگرنه شاید هیچوقت تن به خفت نوشتن نمیدادم
انقدر میخوام بیام توجیه کنم چرا مینویسمو اینا ولی جلو خودمو میگیرم
این توجیهابرا اینه که حس خیلی بدی پیدا میکنم وقتی جایی مینویسم که ممکنه افرادی بخونن
واقعا چجوریه یه سریا خودشونو دوست دارند؟!
اینکه میگن اول خودتو دوست داشته باش نمیفهمم :/
من واقعا از خودم بدم میاد واحساس میکنم آدمی مزخرف تر ازمن از لحاظ شخصیتی وجود نداره ..
#آقا_امیر
چه عجب از اینورا...
پیربُن بَست ..~
سلام، پیجم خصوصی بود اومدم پستامو بخونم
پیربُن بَست ..~
چرا اینجا این شکلی شده؟
#آقا_امیر
سلام خوبی
دیگه عوضش کردیم
اوه با گوشبی هستی پایین سایت روی گزینع نسخه دسکتاپ بزن
پیربُن بَست ..~
ممنونم، نسخه گوشیش بده؟
#آقا_امیر
نه اونو گفتم چون شاید راحت تر باشی
هردوتا رو تست کن
پیربُن بَست ..~
گزینه دسکتاپ پیدا نمیکنم فقط داشبورد و پروفایل و. پست جدید و مخاطبان و ایناست
پیربُن بَست ..~
فهمیدم فهمیدم
#آقا_امیر
خوبه
پیربُن بَست ..~
#آقا_امیر
الانم اومدی باز بری؟
#آقا_امیر
رفیقت داشتی ماه دل
اون کجاست
پیربُن بَست ..~
نمیدونم..
خودمم نمیدونم چیکار میخوام بکنم و چیکار نمیخوام بکنم..
اونم داره زندگیشو میکنه
قبلا میگفت توی توییتر دیگه فعالیت میکنه حالا نمیدونم بازم میکنه یا نه.