قضیه از اونجآ شروع میشه که ..
زخم میخوری ..
و ..
تصمیم میگیری:
که  کمتر ناراحت بشم از رفتارا ..
اولش قطعا سخته ..
اما انتظارمو میارم پایین ..
و جایی میبینم دارم اذیت میشم ..
کمرنگ میشم ..
چون هم بخاطر احساسی بودنم 
انتظارم بیخودی میره بالا ..
هم ممکنه قضاوت بیخود کنم ‌‌..
اینجوری مدیریت میشه .‌.
من برای هر کسی باید به اندازه ی خودش باشم ..
شاید یکم بیشتر ..

 خودم و احساسم برام مهمه ..
از زخم‌ خوردن احساس خیلی خستم ..
فقط رفتارام محدود میشه با ادما ..
برای اونی که ساعت ها وقت گذاشتم ..
کمتر میزارم ..
چون خودش با رفتارش اینو بهم میفهمونه ..
که زیادی بودن ..
وظیفه میشه .. از دیدش (:

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.