یه سری آدمهای مزخرف و رومخی هم هستن که
مثلا همون دخدره
که اسمشو یادم نمیاد
عه قدرت خدا یادم اومد
سپیده
هر وقت منو میبینه میگه ای وای چقدر این رنگ روسری بهت میاد دیگه اینو سرت نکن
بعد روز عاشورا منو با روسری مشکی دیده از دور وای وای کنان اومده میگه خره روسری مشکی سرت نکن
خیییلی بهت میاد
اینا کلا آدمای بی معنی ای هستن که دنبال یه چیزی میگردن که گیر بدن بهش
شما نمیفهمید من چی میگم
نمیدونید چقدر این حرفا رومخه
فاطمه خیلی رو دستای من کلیکه کلا
بعد گفته بود لیلا اگر من جای تو بودم دستکش دستم میکردم
دستات مفسده انگیزه-_-
خدا را گواه میگیرم من زوم بسته در گرمای تابستان دستکش دستم میکردم یه مدت
درپاره ای از ابهام فرو بردم خودمو از این هجمه ها
بسیاری از حرفهایش را میخورد ..
.. مآه ِ دل ..
حسود بود ..
پیربُن بَست ..~
حسود بود ..
سپیده و دیگران نه رو مخ بودن رووومخ-_-
دوست دارن درمورد همه چیز اظهار نظر کنن
فاطمه اشتباه میدانی در مورد دستام کرده
وگرنه دستایه من واقعا فقط اگر خیلی محوشون بشی شاید جذابیت داشته باشن ولی به طور عادی زیر خط فقرن حتی
.. مآه ِ دل ..
نه نظر خوبی داشته
اما دستکش دستت نکن
پیربُن بَست ..~
نه نظر خوبی داشته
اما دستکش دستت نکن
نه یعنی مفسده داره؟
چرا دستکش دستم نکنم؟