اصفهانیه 6 باجناقش مهمانش شدن،
زنش چای ریخت و به شوهرش گفت،قندمون تمام شده شکر هم نداریم،
شوهر گفت درستش میکنم،





وقتی چای آورد ،گفت.برادرا،داخل یکی از اینها شکر نریختم
سهم هرکی شد همه با زن وبچه فردا،شام منزلشیم،
همه خوردن وهیچ نگفتن،
تازه یکیشون گفت، چقدر شیرین شون کردی

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.