شک نکن ! عاشق ترين مرد زمينم ... بعد تو



اشک ... حسرت ... کاغذ پاره ... من اينم بعد تو



 



از همان راهي که رفتي ، در همان آغاز راه



پشت آن ديوار کاهي مي نشينم بعد تو



 



مي روي با خنده و ... ناگاه باران ميزند



ميزند باران و ... من تنهاترينم ، بعد تو



 



مي رسي در خانه ي اقبال ! و ساکن مي شوي



من ولي سرگشته ي بغداد و چينم ... بعد تو



 



ديدن دنيا چه لطفي بي تو دارد خوب من؟



زندگي نه ! .... مرگ را ، شايد ببينم بعد تو



 



بعد تو ، يک عمر ، درد و غصه و رنج و عذاب



هر کجا پا مي نهم ، ... دردآفرينم بعد تو



 



مي روي ، قد مي کشي ، پربار و زيبا مي شوي



من زمينم ! ... من زمينم ! ... من زمينم ! ... بعد تو



 

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.