دورافتاده 

دورافتاده منم منه پوسيده زير سوال ... فرياد زنان در ميان يک مشت کر و لال
زشت ترين لبخند در قاب عکاس ... کودکي گرسنه در آفريقا در خواب الماس

يک ساز خاک گرفته در انبار ژاک اوفن باخ ... يک پادشاه وليکن تنها درون بزرگترين کاخ
يک نقش بي ارزش در تراژدي هيچکاک ... يک سرباز روس يخ زده در کولاک

ژوکوندي که ديگر نميخندد ... تو که نميفهمي کلام نمي ارزد
کدام شهرت ها؟ من از تو تنهاتر ... مخاطب و حامي تويي جهان داور

اي آخرين تکامل در اسفار اربعه ... اي بغض اي رنج اي کوچه هاي فلسفه
دورافتاده زني است در تجاوز تنهايي ... يا کتيبه اي چند هزارساله در انباري

دورافتاده اوست در بُعدِ بي نهايت ... دورافتاده پلاکي است بعد از سه بار شهادت
دور ترين تحميل در هشت سال ... بهترين برادر من قاتل و دلال

دورافتاده ترين برّه ميان کفتار ها ... دورترين سياره در ميان بسيار ها
به غريبه بودن من و تو در اوج عشق  ... به بي کسيِ من در ميان اين همه چشم

به شادي در زجه ها ... دور افتاده ترين دودِ شيميايي در ريه هاي يه بچه
به بوي گندِ جوراب جهان .. من و تو حبسيم درونِ يک چکمه

به دور ترين خيام در ميان بي سوادها ... به آلودگي اين همه مغز با مواد ها
به وطني که به رويَ ش تابلوي حرام نصب شد ... همه چي ممنوع وقتي که شاه اسب شد

دور افتاده جنيني است در رحم مادر اما بدون پدر ... تو ديوار باش مادر
دورافتاده انعکاس من است در خودم هم يوسف و هم کنعان

دورافتاده بزرگترين درد است
دور افتاده يعني حکايت انسان...

#دورافتاده_هیچ

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.