من تنها هستم ، تنهای تنها ....
شايد فقط تنهايی مرا بفهمد .... شايد تنهايی بتواند
داغ تنهايی را در من آرام كند!
اين دو زانوی من،
كه هرگز مرا تنها نگذاشتند ،
اكنون خسته اند ، حس رفتن ندارند ،
مي خواهند در آغوش من بمانند....
تنهايی تنها كسی بود كه من می توانستم برای او آرام آرام اشك بريزم .....
وآنگاه
آرام و بی صدا زانوهايم در آغوش من به خواب مي رفتند
و من در آغوش سرد تنهايی.
تنهايي با همه رفافتش،
تك تك روياهای مرا سوزاند،
رويای عشق را .... رويای فردا را....
اكنون من تنها هستم
EĦŠÆÑ
نفس
Nafasiii
بله
EĦŠÆÑ
داداش میخوای
Nafasiii
میخام ولی فروشی ک نیس بخرم
EĦŠÆÑ
میخای من میشم
Nafasiii
اونوقت ابجیت کلمو میکنه
EĦŠÆÑ
ن بابا
Nafasiii
چرا دخملا حسودن
EĦŠÆÑ
ن حسود نیست
Nafasiii
داداش من بودن خیلی سخته
EĦŠÆÑ
چرا سخته
Nafasiii
سخته دیگ من لوسم
EĦŠÆÑ
من همجوره میسازم خوب
Nafasiii
خ باشه داداشی
EĦŠÆÑ
نفس
Nafasiii
بله
EĦŠÆÑ
درخواستمو قبول کن
Nafasiii
باشه داداشی
EĦŠÆÑ
ابجی کجایی
EĦŠÆÑ
دلم تنگت شده
Nafasiii
فداتشم داداشی
Nafasiii
داداشی تو خصوصی بهم پیام بده هروقت اومدی کار دار بات
EĦŠÆÑ
چشم عزیزدلم
EĦŠÆÑ
کجاییی