‌.
.
.
  • فـــَران ^ _ ^

    به شوق آن‌که پس از سال‌ها صدف بشوم
    مرا گذاشته‌ای در خودم تلف بشوم؟
    که دختران جنوبی مرا به نخ بکشند
    برای گردن رقاصه‌ها به صف بشوم؟
    غروب پشت غروب و طلوع پشت طلوع
    نخواه یک زن تنهای بی‌هدف بشوم
    اگر چه سمت تو دریا همیشه توفانی‌ست
    بگو برای تو با موج‌ها طرف بشوم!
    شبی که بشکفد از عشق چهره‌ی دریات
    زنان هلهله‌زن، دختران ِ دف... بشوم
    تو شهر عشق منی، در تو ساکنم ای خوب!نخواه غرق سکون خودم تلف بشوم

دیدگاه غیرفعال شده است.

پسند

موردی برای نمایش وجود ندارد.

بازنشر

موردی برای نمایش وجود ندارد.