پیامبراڪرم(صلی الله علیه و آله) :
لبخندهای زن و شوهری به روی هم، هنگام برخورد با یکدیگر و یا هنگام خداحافظی صدقه است و به اندازه ی انفاق فی سبیل الله ارزش دارد...
از این به بعد همه پیاما باز نشر میشه هر کی ناراحته بره پیوی به هم پیام بدن
پیامات مهم نیست پاک کن
من خصوصیت نیومدم
میخوای باز نشر نشه بشین تو دفتر مشقت شعراتو بنویس
می سوزددلمنزحسرتروینگارتـ
میکوشدبرسدبلکهبهیکلحظهنگاهتـ...
ما گرز سربریدڳان میتڔسیدیم
در محفل عاشقان نمےرقصیدیم...
کسی ناراحته بیاد پیوی راحتش کنم از خودتون قانون نذارین اگه مسئول کلیکی ها خطایی دیده بندازنم بیرون
شد کوچه به کوچه جستجو عاشق او
شد با شب و گریه روبرو عاشق او
پایان حکایتم شنیدن دارد
من عاشق او بودم و او عاشق او...
| ایرج زبردست |
برف آمد که جای پای تو را
بر زمین عمق بیشتر بدهد
برف آمد که با زبان سپید
جغد را از درخت پَر بدهد
از همین قاب مستطیلی شکل
دیده ام ایستگاه آخر را
شیشهها را بخار میگیرد
تا نبینم نگاه آخر را
چیزی از آسمان نمیخواهم
تو اگر لکه ابر من باشی
زندگی را به گور میبخشم
تو اگر سنگ قبر من باشی
| احسان افشاری |
بوسه ای بر این سر بدبختی را پاک می کند
سرت را می بوسم.
بوسه ای بر این چشم بی خوابی را می برد
چشمت را می بوسم.
بوسه ای بر این لب عمیق ترین تشنگی را فرو می نشاند
لبت را می بوسم.
بوسه ای بر این سر خاطره را پاک می کند
سرت را می بوسم.
| مارینا تسوتایوا |
آه از این غربت نزدیک و از آن حسرت دور
عشق در سینه ی من هست و در آغوشم نیست...
| اصغر معاذی |
من زنم دیوانهام، حتّی اگر گفتم برو
یک دروغ فاحشم، آغوش وا کن بیشتر
| نازنین خواجه |
کجا جا بذارم هوای تو رو؟
چه جوری تظاهر کنم محکمم؟
نفس تا نفس اسم تو با منه
دلم تنگ میشه...منم آدمم
یه جوری نشون کردی احساسمو
که تا آخر عمر وابسته شه
دری که به دیوونگی وا بشه
تو رو از تو میگیره تا بسته شه
به شوق پریدن کبوتر شدم
از آغوش تو آسمون ساختم
واسه لمس آرامشی که نبود
به جای تو جنگیدم و باختم
به جای تو هر روز عاشق شدم
شکستم که باشی به هر قیمتی
تو که دیدی بازی بلد نیستم
چرا اومدی که بری؟! لعنتی
چراهای پی در پی از هر طرف
مثِ پتک هی توو سرم میخوره
"من و تو نداریم" حرف تو بود
یه چاقو کجا دستَشو میبره؟!
فرار از تو و خاطراتت فقط
دلِ تنگمو تنگ تر میکنه
گذشت زمان خیلی خوبه ولی
مسکن یه مدت اثر میکنه...
| سمانه مصدق |
دلم باران
دلم دریا
دلم لبخند ماهی ها
دلم اغوای تاکستان به لطف مستی انگور
دلم بوی خوش بابونه می خواهد
دلم یک باغ پر نارنج
دلم آرامش تُرد و لطیف صبح شالیزار
دلم صبحی
سلامی
بوسه ای
عشقی
نسیمی
عطر لبخندی
نوای دلکش تار و کمانچه
از مسیری دورتر حتی
دلم شعری سراسر دوستت دارم
دلم دشتی پر از آویشن و گل پونه می خواهد
دلم مهتاب می خواهد که جانم را بپوشاند
دلم آوازهای سرخوش مستان بی دل
نیمه شب ها زیر پوست مهربان شب
دل ای دل گفتن شبگردهای عاشق دیروز
دلم دنیای این روز من و ما را
به لطفِ غسلِ تعمیدِ کشیشِ عشق
از اول مهربان تر شادتر آبادتر
حتی بگویم زیرو رو وارونه می خواهد
دلم تغییر می خواهد...
| بتول مبشری |