میگم برات...

اومدم اینجا که بگم...عادت کردم به گفتن اگه نگم ،میمیرم... بیشتر

میگم برات...
۱۸ پست
۲۰ مشترک
۱۱ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۱۶۰
مبنای تعداد هوادار رتبه ۱۵۰
مبنای تعداد ارسال رتبه ۱۴۴

گروه امروز فاقد فعالیت بوده است.

کاربر فعال ماه مشخص نمی‌باشد.


بعضی از جمله ها برات جون اضافه میشن،

مث کادویی که نخرید ولی پیامی که داد: خداروشکر که بدنیا اومدی
  • Emma

    ✓«کسی که منو بزرگ کرده و امام زمانی بار آورده»
    اصلا نمیدونم واقعیت داره یا نه،ولی انگار بیفتم تو یه استخر شکلات...
    ✓امروز شاهین خندید و گفت من مهندس نیستم من اونی م که با تو همه چیز شد
    خلاصه که خرکیف خرکیف ولو شدم رو مبل ...
    ✓دیشب دعوتش کردم اومد خونمون شام خورد و‌حرف زد ،نه من برو‌خودم آوردم نه اون، مهم نیست تقریبا از بین رفته اون کدورت و‌خدا بخواد بعدی ای درکار نباشه،میدونی که ،من طاقت کدورت با هیچکسی‌رو‌ندارم


آدمایی که کم محلی میکنن،یا تودنیای خودشون درگیرنو کاری به کسی ندارن خیلی باکلاسن!

مشاهده ۶ دیدگاه ارسالی ...
  • Emma

    میدونی چیه سیگارو دوست دارم که قلیون ندارم
    به تهش که میرسه گرم میشه
    بعد یه تلخی بی آزاری میشینه رو‌زبونت
    و هرچقدر نگهش داری دورتادور دهانت رو میگیره
    این تلخی انگار انتقام بدی رو گرفتی از خودت: ))
    بهش فکر میکنم سرفه م میگیره
    هعی؟!
    تو ترکم پیداست؟

  • Emma

    دو ساعت تمام بازی‌کردم))
    زخم بستر گرفتم
    هنوز همون حال لعنتی فردا آزمایش داره شاهین و من باید برم خودش نمیره،استرس اونو دارم
    جالبه برام که رها کرده منو: ))
    حالا فردا صبح اگه زنگ نزند ،یعنی همه همونه که فکر میکنفردا روزیه که باید زنگ بزنه
    تز ناراحتی یا عصبانیت جوش‌میارم
    دلم میخواد بگم ازین شهر میرم ولی چجوری برم هرچی‌دارمو ندارم‌گرو‌بند اوناست

    کجا برم‌وقتی شاهین ذنجیرع به من‌
    هی
    لعنتی....


دلم نمیخواد برا آدمای دیگه زندگی کنم، ولی عملا دارم برا مامان و‌بابا زندگی میکنم،

چون کاری که توش پول نباشه از نظر بابا پول نیست
حتی اینکه استعداد یا علاقه هم نداشته باشی مطرح نیست
خلاصه که دعا کنید جواب مصاحبه‌منفی بیاد
  • Emma

    دعا کنید؟
    مخاطبت کیه اِما جون؟!
    ما فقط قرارع زنده بودیم،تولید مثل کنیم و درست زندگی کنیم؟!
    لعنت بهددرست زندگی کردن
    الان یادم افتاد که دیگه بهم‌زنگ نزد یا حرف نمیزنه بام
    میدونه خودشو چس کرده احتمالا،شاهین خندید گفت تو‌خودتو گوز کن براش
    فکر کرد خیلی بامزه ست ولی... بهش که فکر میکنم قلبم میسوزه
    اینکه اینقدر کار کنم براش و حالا به جای محبت بامن اینجور‌کنه؟! من فقط گدای محبتم
    گدای افتخاری که به بودنم بکنه
    کاش بختر ازینا بودی ِِِ ا ما


گاهی میخوام مبتذل باشم

مثلا می‌خوام کثیف حرف بزنم یا دری وری بگم بخندن ،ولی نمیچرخه رو‌زبونم
میخوام اینجا که فیکم اداشو در بیارم حداقل... یا حداقل دوتا فحش ابدار براشون بنویسم ولی نمیشه که نمیشه

بهش گفتم، تو همون شرط لازم و کافی برا زندگی‌کردنی...

و‌بعدش بخاطر این جمله ساعت ها قربون صدقه ی خودم رفتم
  • Emma

    اونم گفت: توعم خیلی خوشگلی
    بیکلاس:/ یه جمله‌ی‌ ادبی باید میگفت... چه میدونم یه بین از رهی معیری که هرشب میخونه


در مورد ندا فکر میکردم یه آدم دیگه ست ، ولی گفت دلش تنگ شده واسه اونجور کارا... کاش یه نشونه میدیدم برا گم و‌گور‌شدن


امروز نشسته بود کنارم که ببینه میتونه هر دختری‌که بخواد رو بدون هماهنگی خونواده محرم خودش کنه یا نه؟!

یه نگاهی بهش انداختم گفتم: آره میتونی ولی اگه داشتی از فشار جنسی منفجر میشدی
پاشد رفت
انتظار نداشت اینقد باهاش رک باشم
مشاهده ۳ دیدگاه ارسالی ...
  • Emma

    هنوز ریشاش کامل در نیومده،اگه در بیاد کلا
    رفیقش رو‌نشون داد که ببین زن گرفته
    گفتم عه اینکه ریش داره!
    و پکیدم از خنده
    عوضی تر از منم هست

  • Emma

    تا داستانای بعدی خدافز


سانس ده تا دوازده باشگاه رو‌فکر کردم یازده شروع میشه چهل و‌پنج دقه دیر رسیدم
مشاهده ۴ دیدگاه ارسالی ...

یه آرامشی افتاد رو‌قلبم که نجاتم داد...

تو این همه بی کسی بیشتر صدات میکنم نه؟
  • Emma

    بنده خدا شاهین، دو بار زنگ زد اونقدر حالم بد بود ترسید: ))
    حالا خوبه الان با لبخند میتونم پذیرای حضورش بشمم
    اونم گیر من افتاده قشنگ
    نزدیک بود سکته کنم امشب : )) خوشحال که نکشیدمش...
    خوشحالم که سر قول خودم موندم
    بزرگ شدم انگار
    از فردا بهتر زندگی میکنم
    امروز که همش به گریه گذشت


حالم خوب نیست،اگه اون یه نخ سیگارو دود کرده بودم الان تموم شده بود این مرثیه خونی... 

درست زندگی کردن کجای این آدم نادرست جا میگیره اخه
مشاهده ۱۲ دیدگاه ارسالی ...

دیشب یهو رفتن سفارش بده من موندم رفقیش سر میز

  • Emma

    معذب شدم
    اونم شروع کرد با یه هیجانی از کلاسی که قرارع بریم گفتن
    منم مث ۱۴ساله ها ....
    میتونم بگم آخرش وقتی همه بودن اونم معذب شده بود : )))))
    تو دنیایی راحتم که جز‌ منو اون کسی نباشع... باورت میشه؟!

  • Emma

    راحت نیستم تو‌چشمای همه نگاه کنمو حرف بزنم
    خصوصا پسرا،مردا حتی گاهی پیرمردا
    و راحت نیستم تو‌چشماشونم نگاه نکنمو حرف بزنم
    یه سندروم لعنتی مث هی نگاهت میپره تو درو دیوار چشم و حلق طرف


قربون صدات برم

من گفتم
  • Emma

    گفت میام برات میگم...
    عذاب وجدان دعواهه داره از بین میره،نمیدونم این‌خوبه یا بده
    جهنمیه یا هرچی
    فعلا قرار نیست کاری کنم


بم گفت هر جا خواستی بری پولشو من میدم،بعد حالا که قهر کرده زنگ زده فلانی تمام پولی که پیش من داره ازم‌بگیره ای خدا

  • Emma

    میدونی چقدر‌کم دارم؟
    ۲۷۰۰ بدهی به خودش دارم
    نمیدونم خرج ماشین چقدر شد که به من چه
    نزدیک یه تومنم پول ظبطم میشع
    و چهارتومنم این سهام دارایکم لعنتی بلعیده...
    پولم‌آزاد شه پولاشونو بدم دیگه یه قرونم باهاشون معامله نمیکنم
    یه قرون


عقده ی توجه میدونی یعنی چی؟

یعنی لایک که هیچی،وقتی کامنت نمیذاره ازش میبرم؟!

زنگ درو‌زدن،نمیدونم کی‌بود چون‌چشمی‌پشت در باتری نداره کار‌نمیکنه،منم گوشی‌رو سایلنت کردم نفس تو‌سبنه حبس تا رفت!