| میگم برات... |
| ۱۸ پست |
| ۲۰ مشترک |
| ۱۱ پسند |
| عمومی |
مبنای تعداد کاربر | رتبه ۱۶۰ |
مبنای تعداد هوادار | رتبه ۱۵۰ |
مبنای تعداد ارسال | رتبه ۱۴۴ |
آدمایی که کم محلی میکنن،یا تودنیای خودشون درگیرنو کاری به کسی ندارن خیلی باکلاسن!
میدونی چیه سیگارو دوست دارم که قلیون ندارم
به تهش که میرسه گرم میشه
بعد یه تلخی بی آزاری میشینه روزبونت
و هرچقدر نگهش داری دورتادور دهانت رو میگیره
این تلخی انگار انتقام بدی رو گرفتی از خودت: ))
بهش فکر میکنم سرفه م میگیره
هعی؟!
تو ترکم پیداست؟
دو ساعت تمام بازیکردم))
زخم بستر گرفتم
هنوز همون حال لعنتی فردا آزمایش داره شاهین و من باید برم خودش نمیره،استرس اونو دارم
جالبه برام که رها کرده منو: ))
حالا فردا صبح اگه زنگ نزند ،یعنی همه همونه که فکر میکنفردا روزیه که باید زنگ بزنه
تز ناراحتی یا عصبانیت جوشمیارم
دلم میخواد بگم ازین شهر میرم ولی چجوری برم هرچیدارمو ندارمگروبند اوناست
کجا برموقتی شاهین ذنجیرع به من
هی
لعنتی....
دلم نمیخواد برا آدمای دیگه زندگی کنم، ولی عملا دارم برا مامان وبابا زندگی میکنم،
دعا کنید؟
مخاطبت کیه اِما جون؟!
ما فقط قرارع زنده بودیم،تولید مثل کنیم و درست زندگی کنیم؟!
لعنت بهددرست زندگی کردن
الان یادم افتاد که دیگه بهمزنگ نزد یا حرف نمیزنه بام
میدونه خودشو چس کرده احتمالا،شاهین خندید گفت توخودتو گوز کن براش
فکر کرد خیلی بامزه ست ولی... بهش که فکر میکنم قلبم میسوزه
اینکه اینقدر کار کنم براش و حالا به جای محبت بامن اینجورکنه؟! من فقط گدای محبتم
گدای افتخاری که به بودنم بکنه
کاش بختر ازینا بودی ِِِ ا ما
گاهی میخوام مبتذل باشم
بهش گفتم، تو همون شرط لازم و کافی برا زندگیکردنی...
اونم گفت: توعم خیلی خوشگلی
بیکلاس:/ یه جملهی ادبی باید میگفت... چه میدونم یه بین از رهی معیری که هرشب میخونه
در مورد ندا فکر میکردم یه آدم دیگه ست ، ولی گفت دلش تنگ شده واسه اونجور کارا... کاش یه نشونه میدیدم برا گم وگورشدن
امروز نشسته بود کنارم که ببینه میتونه هر دختریکه بخواد رو بدون هماهنگی خونواده محرم خودش کنه یا نه؟!
یه آرامشی افتاد روقلبم که نجاتم داد...
بنده خدا شاهین، دو بار زنگ زد اونقدر حالم بد بود ترسید: ))
حالا خوبه الان با لبخند میتونم پذیرای حضورش بشمم
اونم گیر من افتاده قشنگ
نزدیک بود سکته کنم امشب : )) خوشحال که نکشیدمش...
خوشحالم که سر قول خودم موندم
بزرگ شدم انگار
از فردا بهتر زندگی میکنم
امروز که همش به گریه گذشت
حالم خوب نیست،اگه اون یه نخ سیگارو دود کرده بودم الان تموم شده بود این مرثیه خونی...
دیشب یهو رفتن سفارش بده من موندم رفقیش سر میز
معذب شدم
اونم شروع کرد با یه هیجانی از کلاسی که قرارع بریم گفتن
منم مث ۱۴ساله ها ....
میتونم بگم آخرش وقتی همه بودن اونم معذب شده بود : )))))
تو دنیایی راحتم که جز منو اون کسی نباشع... باورت میشه؟!
راحت نیستم توچشمای همه نگاه کنمو حرف بزنم
خصوصا پسرا،مردا حتی گاهی پیرمردا
و راحت نیستم توچشماشونم نگاه نکنمو حرف بزنم
یه سندروم لعنتی مث هی نگاهت میپره تو درو دیوار چشم و حلق طرف
قربون صدات برم
گفت میام برات میگم...
عذاب وجدان دعواهه داره از بین میره،نمیدونم اینخوبه یا بده
جهنمیه یا هرچی
فعلا قرار نیست کاری کنم
بم گفت هر جا خواستی بری پولشو من میدم،بعد حالا که قهر کرده زنگ زده فلانی تمام پولی که پیش من داره ازمبگیره ای خدا
میدونی چقدرکم دارم؟
۲۷۰۰ بدهی به خودش دارم
نمیدونم خرج ماشین چقدر شد که به من چه
نزدیک یه تومنم پول ظبطم میشع
و چهارتومنم این سهام دارایکم لعنتی بلعیده...
پولمآزاد شه پولاشونو بدم دیگه یه قرونم باهاشون معامله نمیکنم
یه قرون
عقده ی توجه میدونی یعنی چی؟
زنگ دروزدن،نمیدونم کیبود چونچشمیپشت در باتری نداره کارنمیکنه،منم گوشیرو سایلنت کردم نفس توسبنه حبس تا رفت!
Emma
✓«کسی که منو بزرگ کرده و امام زمانی بار آورده»
اصلا نمیدونم واقعیت داره یا نه،ولی انگار بیفتم تو یه استخر شکلات...
✓امروز شاهین خندید و گفت من مهندس نیستم من اونی م که با تو همه چیز شد
خلاصه که خرکیف خرکیف ولو شدم رو مبل ...
✓دیشب دعوتش کردم اومد خونمون شام خورد وحرف زد ،نه من بروخودم آوردم نه اون، مهم نیست تقریبا از بین رفته اون کدورت وخدا بخواد بعدی ای درکار نباشه،میدونی که ،من طاقت کدورت با هیچکسیروندارم