اشعار ناب

سلام خوش اومدین دوستان محلی برای نشر اشعار شاعران بنام ایرانی... .. بیشتر

اشعار ناب
شعر و ادبیات
۴۲ پست
۴۱ مشترک
۱۹ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۷۷
مبنای تعداد هوادار رتبه ۷۷
مبنای تعداد ارسال رتبه ۱۱۸

گروه امروز فاقد فعالیت بوده است.

کاربر فعال ماه مشخص نمی‌باشد.

بازنشر کرده است.
در جان عاشق من
فقط یک معنی بوده و هست
«تو»
و الفاظ به شوق بیان «تو»
در غزلهایم جمع میشوند
بی «تو» سرودن ممکن نیست.
بازنشر کرده است.
خورشید چشمانت که غروب کرد
بعد از آخرین نگاه تو
اینجا در سرزمین دل
همیشه شب است
سرد و تاریک و بی روح
بازنشر کرده است.
باران هست و کمی سوز سرما و دو فنجان چای داغ.
همه ی دنیا مال ماست،
... بیا
بازنشر کرده است.

آن دل که تو دیده‌ای
زغم خون شد و رفت
وز دیدۀ خون گرفته
بیرون شد و رفت

روزی به هوایِ عشق
سِیری می کرد ...
لیلی صفتی بدید و
مجنون شد و رفت
/
( ابوسعید ابوالخیر )
/



... !/
بازنشر کرده است.

چگونه بال زنم تا به ناکجا که تویی
بلندمی پرم اما ، نه آن هوا که تویی

تمام طول خط از نقطه ی که پر شده است
از ابتدا که تویی تا به انتها که تویی

ضمیر ها بدل اسم اعظم اند همه
از او و ما که منم تا من و شما که تویی

جدا از این من و ما و رها ز چون و چرا
کسی نشسته در آنسوی ماجرا که تویی
/
( حسین منزوی )
/



... !/

نهادم آینه ای پیش روی آینه ات
جهان پر از تو و من شد پر از خدا که تویی
بازنشر کرده است.

تو را
به تمامِ زبان های دنیا
دوست داشته ام

و این به زبانِ خودمان
یعنی تو
دوستم نداشتی
/
( کامران رسول زاده )
/



... !/
بازنشر کرده است.

هر زمان از عشق جانانم وفایی دیگرست
گر چه او را هر نفس بر من جفایی دیگرست

من برو ساعت به ساعت فتنه زانم کز جمال
هر زمان او را به من از نو عنایی دیگرست

گر قضا مستولی و قادر شود بر هر کسی
بر من بیچاره عشق او قضایی دیگرست
/
( سنایی غزنوی )
/



... !/

یک زمان از رنج هجرانش دلم خالی مباد
کو مرا جز وصل او راحت فزایی دیگرست
بازنشر کرده است.

روزی خواهی آمد
روزی که دیگر
امید دیدار تو را ندارم

دستِ سایۀ مرا خواهی گرفت
سایه ای خاموش، سایه ای که
به هیچ خورشیدی احتیاج ندارد

با یکدیگر خواهیم رفت
روزی که دنیا جادۀ وسیعی شده
که به هیچ جا نمی انجامد
/
( بیژن جلالی )
/



... !/
بازنشر کرده است.

گرچه چون موج مرا شوق زخود رَستن بود
موج موجِ دل من تشنه ی پیوستن بود

یک دم آرام ندیدم دل خود را همه عمر
بس که هر لحظه به صد حادثه آبستن بود

خواستم از تو به غیر از تو نخواهم، اما
خواستن ها همه موقوف توانستن بود

کاش از روز ازل هیچ نمی دانستم
که هبوط ابدم در پیِ دانستن بود
/
زنده یاد
( قیصر امین پور )
/



... !/


چشم تا باز کنم فرصت دیدار گذشت
همه ی طول سفر یک چمدان بستن بود
بازنشر کرده است.

برآمیزی و بگریزی و
بنمایی و برُبایی ...

فغان از قهر لطف اندود و
زهر شِکر آمیزت ...
/
( عالیجناب سعدی )
/



... !/
بازنشر کرده است.

ما
یک نفر بودیم
و آن یک نفر
تو بودی
؛
از ما یک نفر
یکی عاشق تر بود
؛
و آن یک نفر
تو
نبودی
/



... !/
بازنشر کرده است.
غم که می‌آید در و دیوار، شاعر می‌شود
در تو زندانی‌ترین رفتار شاعر می‌شود
می‌نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی
خط‌کش و نقاله و پرگار، شاعر می‌شود

تا چه حد این حرف‌ها را می‌توانی حس کنی؟
حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می‌شود

تا زمانی با توام انگار شاعر نیستم
از تو تا دورم دلم انگار شاعر می‌شود

باز می‌پرسی: چه‌طور این‌گونه شاعر شد دلت؟
تو دلت را جای من بگذار شاعر می‌شود

گرچه می‌دانم نمی‌دانی چه دارم می‌کشم
از تو می‌گوید دلم هر بار شاعر می‌شود



مرحومه نجمه زارع
بازنشر کرده است.
این چه عشقی است که در دل دارم
من از این عشق چه حاصل دارم

می‌گریزی ز من و در طلبت
باز هم کوشش باطل دارم


# فروغ فرخزاد
بازنشر کرده است.
خوشا آن دل! که دلدارش تو گردی
خوشا جانی! که جانانش تو باشی


# عراقی
بازنشر کرده است.
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور