گاهـی
دلیـلِ دلتنگیهاے نفسگیـر را
نه میشـود گفت
نه میشـود نوشت
نه میشــود خـــواند
و نه حتی میشود شنیـد
بایـــد
با تمـام وجـود بـاهاشون مـدارا ڪنی
اے ڪاش روزے بـرسد
ڪه عطـرنفست
این فاصـله دلتنگـی را بشڪند....
🌹❣️در گوش شهریور
چیزی بگو !
حرفی شبیه دوستت دارم
تا روی تابستان
کم کم زرد شود
پاییز بیاید و...
خدا را چه دیدی
شاید برگ ها
دست پاهایت را گرفتند
و برای قدم زدن ...
تو را کنار من آوردند !!!..
بیا
حالا که
شهریور رو به پایان است
و دارد نوبت آمدن پاییز می شود
با هم یکی شویم
من آغوشم را به تو می سپارم
سر بر شانه پرمهرت می گذارم
تو هم خیالت را به من بسپار و
دست در دستم بگذار
تا مرهم بودنت
زخم ریش هجران را مداوا دارد
و تماشای نگاهت
بذر آرامش را درون دریای خروشان
چشمانم بکارد