مجید مرادی
۹,۳۴۸ پست
۱۶ دنبال‌کننده
۴۴,۱۸۸ امتیاز
مرد

تصاویر اخیر


در نگاهت
همه‌ی مهربانی‌هاست
قاصدی که زندگی را خبر می‌دهد
و در سکوتت همه‌ی صداها
فریادی که
بودن را تجربه می‌کند ..

به عشق بعضیا دل به دریا دادیم ..
به عاشقی پا دادیم...
اکنون یه دل بی صدا داریم....
ولی هنوز به خدا ایمان داریم...
که روزی روی ساحلی با عشق همراه باشیم...

ﻭﻗﺘﯽ " ﻣﻬﺮﺑﻮﻧــــــﯽ " ﺟﺰﺋﯽ ﺍﺯ ﻭﺟــــــﻮﺩﺕ ﺑﺎﺷﻪ ….
" ﻫﯿـــــﭻ ﻭﻗﺖ " ﻧﻤﯽ ﺗﻮﻧـــﯽ ﺗﺮﮐﺶ ﮐﻨــــﯽ….
ﺣﺘــــــﯽ ﺍﮔﻪ "ﻫـــــــﺰﺍﺭ ﺑﺎﺭ " ﺩﯾﮕﻪ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺧــــــﺎﻃﺮﺵ
ﺩﺳﺖ ﺑﯽ ﻧﻤـــــﮑﺖ ﺭﻭ " ﺩﺍﻍ " ﮐﻨـــــــﯽ!!

آدمها زیاد میمیرن ...
ولی نمیدونم چرا همیشه آخرین مرگشون به چشم میاد !

اَز سیاهے نَتَرس راه بُرو وَقتے شَب شروع بِشه مَن ماهِت میشَم 

ڪاش مے شد
بارها و بارها
در گوشِ این جماعت
فریاد زد و گفت:
عشقِ تان ارزانے خودتان؛
اعتمادم را پس بدهید...!

گناهِ من فقط این بود که بی حساب و کتاب دوستش داشتم.‌‌‌..
در دنیایی که چرتکه حرف اول را میزد!

وقتی باران میگیرد،هوایت ابریست، وجودت جاریست،حضورت خالیست...
و دچار یعنی عاشق ...

تو زندگـــــــی یه پوشــه هست به اســـم

حســــرت به دل

که قشنـــگترین آرزوهــا توشـــه ......!

روزی به دلبری نظری کرد چشم من

زان یک نظر مرا دو جهان از نظر فتاد

عشق آمد آن چنان به دلم در زد آتشی

کز وی هزار سوز مرا در جگر فتاد

گفتم از قصه ی عشقت
گِـرِهی باز كنم
به پريشانی گيـسوی تو سوگـند، نـشد

من دهان باز نكردم
كه نرنجي از من
مثل زخمی كه لبش باز به لبخند نشد!

تو سوزِ آهِ من ای مرغِ شب چه می دانی؟
ندیده ای شب من، تاب وتب چه می دانی؟

بلای هجر زِ هر درد جانگدازتر است
ندیده داغ جدایی، تعب چه می دانی؟

ساکن گودترین روزنه‌ی این خاک است
لوبیایی که نشسته‌ است خدایی برسد
آبی از دست مترسک به دهانش نچکید
دانه خشک محال‌ است به جایی برسد!.

همیشه از فاصله ها گله داریم
شاید یادمان رفته که
در دفتر مشق کودکی مان هم
برای فهمیدن کلمات
کمی فاصله لازم بود

جانا ز فراقِ تو، این محنتِ جان تا کی؟
دل در غم عشقِ تو،
رسوای جهان تا کی؟

چون جان و دلم خون شد
در دردِ فراقِ تو
بر بوی وصال تو، دل بر سر جان تا کی؟