آرمگاه ما خاک نیست
قلب کسانی است که مارا فراموش نمیکنند.
تنهـایی های من....
دو نفره است…
یـا با تو....
یـا با خیال تو...
عاشقی دل می دهد
معشوقه ای دل می برد
بُرد در بُرد است و
من مشغول حسرت بُردنم ..
گره خوردست به من دکمه ی
پیراهن تو
مانده بر روی تنم باقیِ عطرِ
تن تو...
بهتر آن ست که دل را بسپارم
به خودت
عاشقی ، حق قشنگی ست که بر
گردن تو...
میگویند دنیاۍ دیگرۍ
بہ نام بهشت است
مگر با خنده تو
این دنیا بهشت نمیشود ؟!
و من مثل سایه که بخواهد از تن جدا شود ،
و مثل تن که بخواهد از جان جدا شود ،
میخواهم از یادها بروم ..
بازار سیاه رفتم ...
برای خریدن عشق ...
ولی در ابتدای ورودم ...
روی کاغذی خواندم ...
در غرفه هوس بازان ...
عشق را به حراج گذاشتند ...
به قیمت نابودی پاک بازان .
حرف دل بسیار اما ، فرصت گفتار ...کم...!
بر همه شادی ولی، بر فال ما افتاد غم...
"بیا ببینمت"
مظلومانه ترین جمله دستوری
در زبان فارسی است...
اگرچه دستوری است
اما گوینده هزار بار ویرانتر
و تنهاتر از آن است که بخواهد دستور بدهد!
عشق حد وسط ندارد،یا نابود میکند یا نجات میدهد !
چه کسی میتواند تا ابد تنها بخوابد؟ برخی انسانها چنین میکنند. کسانی که برتریها یا بدبختیهایشان آنها را از بقیه جدا میکند و وادارشان میکند هر شب خود را در همان تختی پنهان سازند که هنگام مرگ نیز بستر تنهاییشان خواهد بود.
باید مقدار زیادی تنها باشم. آنچه به دست آوردم فقط نتیجهی تنهایی بود.
چه بسیار دوستیها که به معنی عشق بود و درنیافتند
و چه بسیار "حالت چطور است" هایی که معنایش "دلم برایت تنگ شده" بود
و نفهمیدند...