در من ترانه های قشنگی نشسته اند
انگار از نشستن ِ بیهوده خسته اند
انگار سالهای زیادیست بی جهت
امید خود به این دل ِ دیوانه بسته اند
ازشور و مستی ِ پدران ِ گذشته مان
حالا به من رسیده و در من نشسته اند
من از خدا خواستم به من توان و نیرو دهد
و او سر راهم مشکلاتی قرار داد تا نیرومند شوم
من از خدا خواستم به من عقل و خرد دهد
و او پیش پایم مسائلی گذاشت تا آنها را حل کنم
من از خدا خواستم به من عشق دهد
او افراد زجر کشیده ای را نشانم داد تا به آنها محبت کنم
من هیچ کدام از چیزهایی که از خدا خواستم را دریافت نکردم
ولی به همه چیزهایی که نیاز داشتم رسیدم . . .
وقتی دفتر خاطراتم را مرور می کنم
یادم می افتد که چقدر خوبی
اما تا می بندمش
و آینه دستی ام را از کیف در می آورم
کبودی زیر چشمانم می گوید
آن دفتر دروغ می گوید …!
خدای مهربانی که من میشناسم تمام مخلوقاتشو بخصوص ادمها رو از بهترین وخالصترین ساخته پس اگر احساس اسقاطی میکنی ببین کجای روح ودلتو روغن کاری نکردی
نه مزاحمتی ندارین بعدشم خوندم وباور دارم دوست اونی نیست که فقط باهاش میخندی دوست اونیکه تو زمان ناراحتی هم سعی میکنه بخندی
عرض کردم ناراحت نیست هرکسی در ذهن دیگرانو به نوعی که دوست دارد ترسیم میکند
بله در ذهن اتفاقای زیادی رخ میده که میتونه اصلا واقعیت نداشته باشه
خطای ما آدما هم از همینجا ها شروع میشه
همین که بهش میگن پیش داوری
و یا قضاوت نا آگاهانه و غیر واقع .
اینکه
خیییلی
کم
اتفاق می افته
یکی باشه که هم در ذهن و هم در واقع یکی باشه
این برداشت های شخصی افراد که ..
بگذریم زیاد حرف زدن چندان خوبیت و فایدتی نداره
نشان از بی عقلی و بیشتر ضعف ادراک رو نشون میده
خخخ تا بیشتر از این خودم رو نابود و تخریب نکردم
با اجازه .
راستی گویا دیگه نمیایید
خب حتما دلیل خوبی براش دارین
بابت این مدت که حسابی مزاحمتون بودم عذر میخام .
هر جا هستین سلامت و شاد باشین و خرسند و سعادتمند آااااامین
خوبه که آدم
فرصت انتخابای متعدد و بیشتری داشته باشه