يك لهو و لعب هـر سو ، پيدا بـشد از فردي
صد فرد جوان ما ، آن سو به شتابان شد
هر فرد خدا ترسـی، تا حکم خدا را گفت
از ترس شیاطینهـا ، آن سـر به بیابان شد
صد داد از آن دوران ، وز دور شیاطینان
کار غلط شیطان ، بسیار نمایان شد
كار غلط شيطان ، آباد كجا را كرد
در خانه ي هركس بود،آن خانه كه ويران شد
شيطان زِ كجا بودس ،آن از چه طرف آمد
آویخت به جان ما ، وان دست به گريبان شد
آیا چه سیاست بود ، خلاق به شيطان داد
از چشم بنـی آدم ، غایب شد و پنهان شد
یارب نـتوان جویـم ، آن بُعد صراط تو
هـر فرد خدا جویی ،در بُعد تو حیران1 شد
هـر فرد رهت نـشناخت ، در راه فروماند
گر همره شیطان رفت ، آن مشکلش آسان شد
هـر کار نکویـی را گـر آدم نیکو کرد
از نوکـر شیطانها ، معناش که پنهان شد
شيطان صفتـی یاران ، امـروز عزیـز آمد
در چشم شياطینان،
دیوان اشعار حسن مصطفایی دهنوی صفحه 364
« راه شیطان »
تاريكتر از تاريك ، راه بدِ شيطان شد
پهناي دوصد مترش ، باريك چو قيطان شد
شيطان چه رهي دارد ،کج راهی و گمراهي
شيطان كه خودش گم شد،كي رهبر انسان شد
اين سلسله ي آدم ، گمراه زِ شيطانند
در سلسله ي آدم ، او سلسله جنبان شد
فرياد از آدمهـا ، رفتنـد به همراهـش
از سلسله آدمها ، شيطان چه فراوان شد
بـر آدم اول بود ، شيطان چه خطر آورد
از روز ازل شيطان ، غارتگر ايمـان شد
در باغ جنان آدم ، تا خورد فریب از او
از باغ بـرون آمد ، آواره ی دوران شد
در باغ جهان هـر جا ، شیطان قدمـی بنهاد
آن باغ جهنم شد ، کی باغ گلستان شد
در خانه و منزلهـا ، هـر جا كه بـشد رفتن
در خانه اگر نـا شد ، بـر سوي بيابان شد
اي واي خداوندا ، ما چاره نـمي داريم
چاره گري دنیا ، از آدم شي