| meysam |
| ۸۵۹ پست |
| ۵۶ دنبالکننده |
| ۴۸,۵۶۰ امتیاز |
| مرد، متاهل |
| ۱۳۶۸/۱۱/۰۱ |
| شیطون |
| ليسانس |
| کارمند |
| دین اسلام |
| ايران، قزوين |
| زندگی با همسر و فرزند |
| سربازی رفته ام |
| سیگار نميکشم |
| گرایش سیاسی ندارم |
| سراتو |
| قد ۱۷۵، وزن ۷۵ |
سوم راهنمایی ک بودم ناظم نامه ای ک برا دوس دخترم نوشته بودم رو پیدا کرد
فک کردن برایِ مسابقه نامه ب امام زمان نوشتمش
مقام اولِ منطقه شد نامه
تو زندگي هيچوقت التماس نكن!
التماس كردي به نامرد نكن!
اگر مردي نارو نزن!
اگر زدي به رفيق نزن!
اگر مردي مال مردم نخور!
اگر خوردي از يتيم نخور!
اگر مردي قسم نخور!
اگر خوردي به ناموس نخور!
اگر مردي پشت به كسي نكن!
اگر كردي به معبود نكن!
اگر مردي غصه نخور!
اگر خوردي واسه دنيا نخور!
اگر مردي گريه نكن!
اگر كردي واسه پول نكن!
هــــي داداش!توي دنيا هرچـــــــــي ميخاي باش!
ولي نامرد نباش!!
رسیدم توی کوچه مون ، دیدم یه خانومی داره ماشینش رو بین دوتا ماشین دیگه پارک می کنه....
جای پارک خیلی کم بود و بنده خدا حسابی کلافه شده بود....
وایستادم و فرمون دادم بهش ، « بیابیاااا، خب!حالا فرمون رو کامل برگردون!خوبه خوبه، خاموش کن.»
بعدش هم بدون اینکه منتظر تشکر خانومه بشم راه افتادم برم که دیدم خانومه صدا کرد و گفت دستت درد نکنه ، زحمت کشیدی!!!!
گفتم خواهش می کنم ، کاری نکردم...
گفت : دانشمند! من داشتم از پارک در می اومدم..
ﺳﻪ ﺗﺎ زن ﻣﻴﺮﺳﻦ ﺑﻪ ﻳﻪ ﺭﻭﺩﺧﻮﻧﻪ ﺧﺮﻭﺷﺎﻥ و ﺗﺼﻤﻴﻢ ﻣﻴﮕﻴﺮﻥ ﺭﺩ ﺑﺸﻦ
اﻭﻟﻲ ﻣﻴﮕﻪ: ﺧﺪاﻳﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ اﻧﻘﺪﺭ ﻗﺪﺭﺕ ﺑﺪﻩ ﻛﻪ ﺑﺘﻮﻧﻢ ﺭﺩ ﺷﻢ
ﺧﺪا ﺑﻬﺶ ﺩﺳﺖ و ﭘﺎﻱ ﺑﻠﻨﺪ و ﻗﻮﻱ ﻣﻴﺪﻩ و زنه ﺭﺩ ﻣﻴﺸﻪ ﻭﻟﻲ ﺩﻭﺑﺎﺭ ﺗﺎ ﻣﺮﺯ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻥ ﻣﻴﺮﻩ
ﺩﻭﻣﻲ ﻣﻴﮕﻪ: ﺧﺪاﻳﺎ ﻗﺪﺭﺗﻮ ﻫﻤﺮاﻩ ﺑﺎ ﻳﻪ ﻗﺎﻳﻖ ﺧﻮﺏ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺭﺩ ﺷﻢ
ﺧﺪا ﺩﺭ اﺧﺘﻴﺎﺭﺵ ﻣﻴﺰاﺭﻩ و زن ﺭﺩ ﻣﻴﺸﻪ وﻟﻲ اﻳﻨﻢ ﻳﻪ ﺑﺎﺭ ﺗﺎ ﻣﺮﺯ ﻏﺮﻕ ﺷﺪﻥ ﻣﻴﺮﻩ
ﺳﻮﻣﻲ ﻣﻴﮕﻪ: ﺧﺪاﻳﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻫﻮﺵ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﺪﻩ ﺗﺎ ﺭﺩ ﺷﻢ
ﺧﺪا اﻭﻧﻮ ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺑﻪ ﻳﻪ مرد ﻣﻴﻜﻨﻪ, ﻃﺮﻑ ﻳﻪ ﻧﮕﺎﻩ ﺑﻪ ﻧﻘﺸﻪ ﻣﻴﻜﻨﻪ ﻣﻴﺮﻩ ﺻﺪ ﻣﺘﺮ ﺑﺎﻻﺗﺮ اﺯ ﭘﻞ ﺭﺩ ﻣﻴﺸﻪ
عاغا پسرا یکی پرچمو بگیره با من دور افتخار بزنه
معلم دانش آموزی را صدا زد و گفت، شعر بنی ادم را بخوان،
دانش اموز شروع کرد :
بنی ادم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
بعد ساکت شد. معلم گفت بقیه اش، گفت آقا نتونستم حفظ کنم، مادرم مریضه و
گوشه خونه افتاده، پدرم سخت کار میکنه و خرج دوا ودرمونشو میده، من باید
کارهای خونه رو انجام بدم و به خواهر و برادر کوچیکترم هم رسیدگی کنم، به
خدا وقت نکردم، ببخشید.
معلم گفت : همین! ببخشید؟ این که نشد جواب! همه مشکل دارن، باید درستو میخوندی. مشکل تو به من مربوط نیست.
در این لحظه پسر با چشمانی خیس گفت : آقا یادم اومد.
تو کز محنت دیگران بی غمی
نشاید که نامت نهند آدمی
اسپانیایی ها میگن :
عشق ساکت است اما اگر حرف بزند از هر صدایی بلندتر است !
ایتالیایی ها میگن:
عشق یعنی ترس از دست دادن تو !
ایرانی ها میگن :
"عشق سوء تفاهمی است بین دو احمق که با یک ببخشید تمام میشود!!
meysam
چشم ممنون
نعنا پونه