| ♡ خورشید ♡ |
| ۳,۸۱۹ پست |
| ۱۸۱ دنبالکننده |
| ۱۵,۳۴۱ امتیاز |
| زن |
| آروم و عادی |
| ايران |
| زندگی با خانواده |
| نوشتن شطرنج |
| galaxy A32 |
من و انکارِ شراب! این چه حکایت باشد .. !؟
دوش از این غصه نَخُفتَم که رفیقی میگفت
حافظ ار مست بُوَد جایِ شکایت باشد
بامدادی که تفاوت نکند لیل و نهار
خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار
ژاله بر لاله فرود آمده نزدیک سحر
راست چون عارض گلبوی عرق کرده یار
دلتنگ شدم وقتی گفتی ز تو مهجورم
رفتی و به دنبالت، می آیم و مجبورم
من بی تو شدم مجنون یک عاشقم و شبگرد
دنبال تو می گفتم... با گریه نرو برگرد
جمعی همه از خواب و با یاد تو من مستم
من هر چه که هستم بازم عاشق تو هستم
باز از سر شب تا صبح با ذکر تو بیدارم
این چهره زردم بین از عشق تو بیمارم
ای عشق بگو امشب از من تو چه می خواهی
حکم آن چه تو می دانی فرمان به چه می خوانی
محمد خوش بین