مهران
کاربر VIP
۴,۶۵۳ پست
۱۴۸ دنبال‌کننده
۱۰۶,۵۷۵ امتیاز
مرد، مجرد
۱۳۶۲/۰۲/۰۱
آروم و عادی
ليسانس
دین اسلام
ايران، تهران
زندگی با خانواده
سربازی رفته ام
سیگار نميکشم
گرایش سیاسی ندارم

تصاویر اخیر

در حضور خارها هم میشود یک یاس بود..در هیاهوی مترسکها پر از احساس بود
میشود حتی برای دیدن پروانه ها....شیشه های مات یک متروکه را الماس بود.
دست در دست پرنده،بال در بال..نسیم ساقه های هرز این بیشه ها را داس بود
به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد، اما هر وقت تنم به جماعت بینايان خورد
گفتند: مگر کوری !؟ روزگارتان بی نیاز باد از این جماعت بی . . .نا "!
در ساحل زندگی قدم میزدم ، همه جا دو رد پا دیدم ، جای پای من و خدا
به سخت ترین لحظه ها که رسیدم ، فقط یک جای پا دیدم
گفتم خدایا مرا در سخت ترین لحظه ها رها کردی ؟
ندا آمد تو را در سخت ترین لحظه ها به دوش کشیدم
من عاشق اون دیالوگم که پدر ژپتو به پینوکیو می گفت:

پینوکیو...!چوبی بمان...!

آدمها سنگی اند. دنیایشان قشنگ نیست!
اگر کاسبی نیست که دوست بفروشد ...
در عوض آنقدر دوستان کاسب هستند که تو را به پشیزی بفروشند!
مامانا اگه نتونن یک گیاه رو تبدیل به مربا یا ترشی کنن

به آخرین حربه رو میارن و اونو تفت می دن می ذارن تو فریزر
‏یبارم رفته بودیم پاساژ پالادیوم ، تو یه مغازه به یارو گفتم: داداش خربزه مشهدی کیلو چند ؟ حراست رو صدا کرد .

بعدا فهمیدیم توپ راگبی بوده . چیکار کنیم ، ندیدیم خب

بازنشر کرده است.
مامانم که شیشه پاک کن میخرید ، لحظه شماری میکردم تا اون ماده داخلش تمومه بشه بعد توش آب پر کنم بازی کنم

این بلند مدت ترین برنامه ریزی بود که تو بچگی انجام میدادم !
‏بالای رستوران با فونت بزرگ نوشته بودن رستوران بزرگ رایگان

خلاصه کم مونده بود گارسون رو هم بخوریم که صاحب رستوران اومد گفت فامیلیم رایگانه
غذاها رایگان نیست گفتم در جریان باشید دوستان

دو هفته تمام ظرف شستیم
بازنشر کرده است.
‏از بانک زنگ زدن خانمه پشت تلفن گفت خونه میخوای!؟ گفتم آره چرا که نه


گفت پس قسطاتو پرداخت کن تا خونتو مصادره نکردیم
بازنشر کرده است.
دیشبﺩﺍﺷﺘﻢ ﺭﻭ ﻣﻨﻘﻞ ﮐﺒﺎﺏ ﺩﺭﺳﺖ ﻣﯿﮑﺮﺩﻡ
ﺩﯾﺪﻡ ﯾﻪ ﮔﺮﺑﻪ ﺯُﻝ ﺯﺩﻩ ﺑﻤﻦ

ﺑﻠﻨﺪ ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﻼﺍﺍﺍﺍﺍليه ﺑﻼﺍﺍﺍﻝ

ﻗﺎﻧﻊ ﺷﺪ ﺭﻓﺖ
بازنشر کرده است.
‏دو ساعت کولرو شستم و سرویس کردم و پوشال نو انداختم و ..
بعد داد زدم گفتم روشن کنید، کولر بغلی روشن شد
بازنشر کرده است.
شما هرچی میخواین بگین ولی من هنوزم ببینم تلویزیون باب اسفنجی یا پلنگ صورتی نشون میده میشینم نگاه میکنم...
بازنشر کرده است.
بابام یه شامپو غذای‌کاملِ‌ مو خریده بود!

الان اونقدر آب قاطیش کرده دیگ در حد کیک‌و‌ساندیسِ مو هم نیست
بازنشر کرده است.
دقیقه میری بیرون،برگشتنی باید یه ساعت بری

تو فریزر کنار سبزی کوکوها بشینی تا دمای بدنت متعادل بشه