کوچه باغ کلیکی ها

نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گ.. بیشتر

کوچه باغ کلیکی ها
۱۵,۵۸۱ پست
۱۴۲ مشترک
۵۹ پسند
عمومی

رتبه گروه

مبنای تعداد کاربر رتبه ۲۴
مبنای تعداد هوادار رتبه ۲۱
مبنای تعداد ارسال رتبه ۱۳
بازنشر کرده است.
((کوچه))
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!.....
  • *๑Khatereh๑*

    ((کوچه))
    بی تو، مهتاب‌شبی، باز از آن کوچه گذشتم،
    همه تن چشم شدم، خیره به دنبال تو گشتم،
    شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم،
    شدم آن عاشق دیوانه که بودم.
    در نهانخانه جانم، گل یاد تو، درخشید
    باغ صد خاطره خندید،
    عطر صد خاطره پیچید:
    یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
    پر گشودیم و در آن خلوت دلخواسته گشتیم
    ساعتی بر لب آن جوی نشستیم.
    تو، همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت.
    من همه، محو تماشای نگاهت.
    آسمان صاف و شب آرام
    بخت خندان و زمان رام
    خوشه ی ماه فرو ریخته در آب
    شاخه‌ها دست برآورده به مهتاب
    شب و صحرا و گل و سنگ
    همه دل داده به آواز شباهنگ
     یادم آید، تو به من گفتی:
    از این عشق حذر کن!
    لحظه‌ای چند بر این آب نظر کن،
    آب، آیینi عشق گذران است،
    تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است،
    باش فردا، که دلت با دگران است!
    تا فراموش کنی، چندی از این شهر سفر کن!
    با تو گفتم:‌ حذر از عشق!؟ ندانم!
    سفر از پیش تو؟ هرگز نتوانم،
    نتوانم!
    روز اول، که دل من به تمنای تو پر زد،
    چون کبوتر، لب بام تو نشستم
    تو به من سنگ زدی، من نه رمیدم، نه گسستم،
    باز گفتم که : تو صیادی و من آهوی دشتم
    تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم
    حذر از عشق ندانم، نتوانم!
    اشکی از شاخه فرو ریخت
    مرغ شب، ناله ی تلخی زد و بگریخت
    اشک در چشم تو لرزید،
    ماه بر عشق تو خندید!
    یادم آید که : دگر از تو جوابی نشنیدم
    پای در دامن اندوه کشیدم.
    نگسستم، نرمیدم.
    رفت در ظلمت غم، آن شب و شب‌های دگر هم،
    نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم،
    نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم
    بی تو، اما، به چه حالی من از آن کوچه گذشتم!

  • *๑Khatereh๑*

    بماند ب یادگار...

دیدگاه غیرفعال شده است.
از یه جایی به بعد،
دیگه دنبال خوشبختی نمی‌گردی،
فقط دلت می‌خواد که دیگه،
اذیت نشی..!
  • ღمهدیارღ

    بخَــند ؛
    آنقَـــدر جـانانہ ،
    کہ دل ِ تمام ِ ثانیہ‌ها شاد شود
    این نهایتِ مهربانیِ توست
    در حَــق ِ دُنیایی ؛
    کہ در برابر ِ حجم غم‌هایمان
    کَــــم آورده ...
    لینک

حاکم‌ نیستی ولی محکومم کردی به تنهایی...
از آزار دهنده‌ترین لحظه‌ها وقتیه چیزیو
عمیقا بخوای، و نشه، مگر چند بار در
زندگی پیش می آید که آدم چیزی را
عمیقاً بخواهد؟
بازنشر کرده است.
الهی که همیشه به موقع برسید؛
به عشق
به پول
به زندگی
به یار
به خوشبختی...
راز سڪــُوت را
نـم نـم اشـــڪ مي دانـد
و غم تنهـــــــــایے را
خلـوتـ شبـ..✓♡

C᭄‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ༻✯♡☆
  • ღمهدیارღ

    غم، هرگز عقب نمی‌نشیند مگر آن که به عقب برانی‌اش،
    نمی‌گریزد مگر آن که بگریزانی اش،
    آرام نمی‌گیرد مگر آن که بی‌رحمانه سرکوبش کنی
    سلام دوست عزیز
    امید وارم همیشه روزگار دلت شاد و بی غم
    لینک

تو،
دیوار های قلب مرا ساخته ای.
جنسِ قلبِ من از تو و مهربانی های توست.
آدم های دیگر،
هرچقدر هم ماندگار باشند و دوستشان داشته باشم،
باز هم مهمانِ خانه ای هستند که تو ساخته ای...
تو در من نفوذ کرده ای؛
جاودانه ای...
از کسی که عشق را به من آموخت ،
گذر نمیکنم...

🎧♥️🎼...
دیدگاه غیرفعال شده است.
من تمام پرندگان آسمانش را به اسم میشناختم
تمامی جاده‌هایش، همه‌ی درختانش را
اگر چه خود، یک گمنام در میان سرزمینش بودم…
دیدگاه غیرفعال شده است.
وفادارے رو با وفادارے جبران ڪنید؛ نمڪ نشناسے و خیانت رو با فاصلہ گرفتن✓♡

C᭄‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ༻✯♡☆
ای کاش  زندگی مثل فوتبال بود

بـی وفـایی را خطا میگیرفتیم

خـوشـی هـارا پاس میـدادیـم

جدایی را کارت قرمز میدادیم

تنـهایـی را آفساید میگرفتیـم

غـم را شـوت میکردیم ....

محـبت را گـل میکردیم ...
برای آرامش داشتن
فقط کسایی که بهت حس خوب میدن رو کنارت نگه دار .
دیدگاه غیرفعال شده است.
آشوب جهان و جنگ دنیا به کنار
بحران ندیدن را من چه کنم

دیدگاه غیرفعال شده است.
رفتم که بفهمۍ قفست هم عددۍ نیست

پرواز نڪردن سببش نابلدۍ نیست
‌‌‌بس تنگ شد از سختے جان حوصلہ دل

دل شڪوہ ز جان مے ڪند و جان گلہ دل..!!!
هر که را بوی گلستان وصال تو رسید

همچنین رقص کنان تا به گلستان ننشست

࿐‌࿐‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
به گیسوان پریشان خود نگاه بکن

که شرح حال من است این کلاف سردرگم...

࿐‌ ࿐‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌