Saye
۴۷۴ پست
۷,۶۷۲ امتیاز
زن، مجرد

تصاویر اخیر

گرمیِ آغوش سرد روزگارم میشوی؟!
حکایت جالبیست!

فراموش شدگان هرگز
فراموش کنندگان را فراموش نمی‌کنند...
چشاتو ببند ،
چشاتو ببند تصور کن داری از ته دل بلند بلند میخندی ...
حس خوبیه نه؟ حالِ خوبی داره
حالا تصور کن وسط خندیدنت یکی محکم بزنه درِ گوشت ...
ببین؛
ببین رفتنت دقیقاً اینجوری بود
همین اندازه عجیب
همین قدر دردناک ...

میدانی وقتی کنارم نیستی حال من تعریفی ندارد ؟
راه میروم به تو فکر میکنم
نفس میکشم تو را به یاد میاورم
حرف میزنم تنها اسم تو را به زبان میاورم
ساعت ها فکر میکنم و تنها تو
در خیالم نقش میبندی
به خواب میروم و رویای تو را میبینم ...
خودم را در آینه مینگرم ؛
تصویر تو را در کنارم فرض میکنم
اشک میریزم ؛ لبخند میزنم و دلیلِ هردو تو هستی تنها تو ...!
نیستی کنارم امّا هر لحظه رو با یادِ تو زندگی میکنم .

ای جانم از عشق تو سوخت...


بازنشر کرده است.
عید ، روز کشتن نیست ، روز زنده کردن است .
اگر جان بخشیدی و زندگی دادی ؛ مبارک خواهی شد . به زنده کردن ، زنده می شوی ، نه به ستاندن زندگی .

شقاوت و شرارت را باید قربانی کرد تا شفقت و شرافت زاده شود ...
آنچه به آسمان می رود جان است نه تن و آنچه که مقبول درگاه است عشق است نه گوشت و خون و استخوان

عید همه عزیزانم مبارک و شادباد ...
  • MANI

    خدا از همان اولش هم نمی خواست
    ابراهیم(ع) ، اسماعیل را برای سر بریدن ببرد …
    تماشای دل بریدن، لذت بیشتری داشت !
    دل بریدن از وابستگی ها
    بهانه ها …
    رها شدن ، از تمام زنجیرهایی که در طول زندگی به دست و پای انسان قفل می شوند
    زنجیرهایی که گاهی از جنس
    عشق و علاقه اند
    گاهی از جنس ثروت و گاهی قدرت …
    دل بریدن از هر چیزی که بین انسان و معبودش فاصله می اندازد .
    خدا از همان اولش هم قربانی نمی خواست …
    می خواست کنار گذاشتن تزویر و ریا را یادآوری کند ، یکی بودن حرف و عمل را …
    سربریدن ، هرگز داستان زیبایی نبود …
    بلکه از سر و جان گذشتن در راه محبوب قشنگترین اتفاق تاریخ شد …
    عید قربان …
    جشن فدا کردن شک و فریب است
    جشن روراست بودن انسان
    اول از همه با خودش …!!

دیدگاه غیرفعال شده است.
عید هرکس؛
آن مهی باشد
که او قربان اوست...!

ولی خیلی بده ها...
هر نوتیفی که بیاد دلت بلرزه که نکنه از طرف اونه؟! بعد بری چک کنی ببینی.. هیچی به هیچی...
اینکه همش چشم انتظارش باشی.. لحظه شماری کنی برای دیدن خودش... برای دیدن پیامش... ولی تهش... هیچی به هیچی..

اما خیلی بده که روزها و شب ها رویا بسازی برای بودن باهاش.. برای آیندتون... برای زندگیتون... ولی وقتش که برسه.. ببینی هیچی به هیچی...
خیلی بده که با هرچیزی.. با هر حرفی.. با هرکاری.. تو هرجایی... یادش بیفتی.. یاد خاطراتتون... ولی هرچی دور و برتو نگا بندازی واسه دیدن خودش... ببینی...هیچی به هیچی...

اینکه تو همه آرزوهات... یکی وجود داشته باشه که چاشنی شادیات باشه و مرهم غمات... ولی تو آرزوی اون، تو...هیچی به هیچی...
اینکه روز و شبت بشه اشک... اشکات دل همه رو بلرزونه... ولی تو دل اونی که باید... هیچی به هیچی...

ولی خیلی بده که تموم زندگیت بشه یه نفر... ولی تا بیای زندگی کنی... ببینی هیچی به هیچی....

اگر بدانی وقتی نیستی چقدر بیهوده ام
تلخم ، خرابم ، هیچم
اگر بدانی
هیچوقت نمیروی
حتی به خواب...

‌معروفی
کسی را نیمه راه ترک نکنید...
شاید این مسیر او نبوده، و فقط بخاطر تو آمده بود!
دلتنگی حسِ عجیبی ست؛ گویی خواهی مُرد، اما نمی میری!
عشق از دست رفته هنوز هم عشق است ..
فقط شکلش عوض می شود ، همین.
دیگر نمی توانی لبخند عشقت را ببینی
یا برایش غذا ببری یا موهایش را نوازش کنی و یا با او برقصی.
اما وقتی این حس ها ضعیف می شوند، حس های دیگر قدرت می یابند.
خاطرات ! خاطرات شریکت می شوند .
تو آن را غذا می دهی. بغلش می کنی.
با آن می رقصی . زندگی باید به پایان برسد ولی عشق نه ...
تو زبانِ فرانسه،
کلمه‌ای‌ هست به‌نامِ «Le tasian»، به معنای حجم زیادی از غم و اندوه؛
درحدی که مغز پاسخ منطقی برای کنترل شرایط نداره و قلب، از شدت اندوهِ زیاد، احساسات درستی ارائه نمیده.
نبین به چهره جوان مانده‌ام...دلم پیر است
من از شکست و شکست از صدای من سیر است

تو را قسم به عزیزت که پیش من دیگر
نگو که شیر، اگر پیر هم شود شیر است

کسی مرا نپسندید و باز می‌چرخم
که این حکایتِ تلخِ چراغِ آژیر است...

چه قدر خاطره‌ی ناتمام دارم من!
که اسم تک تکشان حکمت است و تقدیر است

مرا امید به یک اتفاق تازه نده
برای خیلی از این اتفاق‌ها دیر است...

من از نماز به این نکته‌اش رسیدم که
سلام وقتِ خداحافظی چه دلگیر است!

همیشه به چنگ آوردن چیزی و بعد از دست دادن آن خیلی سخت تر است تا اینکه از اول آن را نداشته باشی!